ضرورت تعامل وزارتخانه هاي توليدي با سازمانهاي صنفي كشور
لازم به ذكر است واحدهاي صنفي توزيعي در كشورهاي مختلف تحت عنوان عمده فروشي و خرده فروشي شناخته مي شوند و با توجه به فرهنگ، سنت، جهت‌گيري، برنامه‌ريزي و سياست‌هاي كلان اقتصاد آن كشورها شكل مي‌گيرند. همچنين اگرچه اين گونه واحدها در كشورهاي مختلف از نظر كاركرد و حتي شكل ظاهري متفاوت‌اند امـّا به طور كلي از وظايف يكساني برخوردار مي‌باشند. بدين ترتيب آن‌چه در كارايي اين‌گونه واحدها در اقتصاد هر كشوري موثر است، فعاليت اين واحدها در يك فضاي رقابتي با كم‌ترين هزينه و زمان همراه با رعايت استانداردهاي مختلف انتقال، نگهداري و فروش كالاها به مصرف‌كنندگان است .
بخشي ديگري از اصناف ايران در زمينه توليد كالاها وخدمات همچنين ارائه خدمات فني فعاليت دارند كه در ساير كشور در مجموعه اصناف قرار نمي‌گيرند. اما علت صنف ناميدن آن‌ها در ايران به سابقه تاريخي قرارگيري فعاليتهاي مختلف توليدي، توزيعي و تعميراتي در بازارها، سراها و تيمچه‌ها در كنار هم باز مي‌گردد. لذا با شكل گيري سازمان‌هاي صنفي جديد از اوائل قرن چهاردهم، آنها را نيز تحت عنوان اصناف آورده‌اند. اين وضعيت با شكل گيري وزارت بازرگاني در دهه 1350 ادامه يافت و اگرچه وظيفه اصلي و اساسي اين وزارتخانه ايجاد و گسترش تجارت داخلي و خارجي است اما وظيفه حاكميتي دولت بر اصناف كشور (كه بخش زيادي از آنان در زمينه توليد فعاليت دارند)، بر عهده وزارت بازرگاني قرار داده شده‌است. اين امر مشكلات زيادي هم براي اصناف و هم براي وزارت بازرگاني و حتي براي وزارتخانه‌هاي توليدي كشور ايجاد نموده است، از جمله اينكه هنوز تعريف روشني از اصناف توليدي و تفاوت آن با صنايع كوچك وجود ندارد. لذا تفكيك اين دو از يكديگر مشكل است از سوي ديگر وزارت بازرگاني تخصص چنداني در مسائل توليدي ندارد و در زمينه سياست‌گذاري براي اصناف توليدي دچار مشكل مي‌گردد. مهمتر از همه اصناف توليدي مشمول دريافت تسهيلات . كمكهاي مختلف دولت به بنگاههاي توليدي نمي گردند ، از اين روي همواره بين وزارت بازرگاني و صنايع در زمينه اصناف توليدي و صنايع كوچك و متوسط چالش وجود داشته است. در هر حال اين ساختار مشكلات زيادي را براي دولتمردان و فعالان اين گونه بنگاه‌ها داشته است .
بنا بر آن‌چه كه گفته شد، بايد اذعان داشت كه وظايف اصناف در ايران عمدتا در ساير كشورها تحت عناوين بنگاه‌هاي عمده‌فروشي و خرده‌فروشي و بنگاه‌هاي كوچك و متوسط انجام مي دهند، اما بايد توجه شود كه در هر كشوري، ايجاد، گسترش، شكل‌ظاهري و عملكرد اين گونه واحدها تحت تاثير سياست‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و قوانين و مقررات مختلف مربوط به ايجاد و فعاليت اين گونه واحدها توسط دولت ملي و محلي مي‌باشد. همچنين ساختار و عملكرد اين گونه واحدها، نقش بسيار مهمي در حمايت از مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان در كشورهاي مختلف دارد.
شايان ذكر است در حال حاضر براساس قانون نظام صنفي مصوب سال 1382 ، ساختار تشكيل سازمانهاي صنفي و اصناف كشور متشكل از واحدهاي صنفي، اتحاديه‌ها، مجامع امورصنفي، شوراي اصناف كشور، كميسيون نظارت و هيأت عالي نظارت مي‌باشد كه تعاريف، حوزه اختيارات و وظايف هر يك در قانون نظام صنفي‌آمده‌است.
در هر حال با توجه به ارتباط مستقيم و گسترده اصناف توليدي و خدمات فني با بخش هاي توليدي كشور و ارتباط غير مستقيم اصناف توزيعي و خدماتي با بخش هاي توليدي كشور در تامين مواد اوليه از يكطرف و توزيع محصولات توليدي آنان از طرف ديگر ، نياز به تعامل و ارتباط بيشتر و گسترده تر بين اصناف و سازمانهاي صنفي با وزارتخانه هاي توليدي از اهميت و ضرورت زيادي برخوردار است . براين اساس لازم است در ساماندهي ارتباط بيشترسازمانهاي صنفي و بازرگاني كشور و وزارتخانه هاي توليدي تجديد نظرصورت پذيرد تا اصناف نيز بتوانند از خدمات فني ، اطلاعاتي و مالي وزارتخانه هاي توليدي استفاده نمايند. همچنين دولت‌ درسياست‌گذاري، برنامه‌ريزي و ساماندهي بنگاههاي كوچك و متوسط بازنگري نمايد تا اصناف و واحدهاي صنفي نيز مشمول دريافت سياستهاي حمايتي دولت در همه وزارتخانه ها همانند ساير توليد كنندگان باشند. همچنين نظير ساير كشورها ، دولت از واحدهاي صنفي توليدي كوچك كه توان وامكانات مالي كمتري نسبت به توليد كنندگان بزرگ صنعتي دارند ، حمايتهاي لازم را براي انجام فعاليت هاي تحقيق و توسعه ، بازاريابي ، صادرات و... صورت گيرد. براين اساس دولت‌با توجه به ابزارها و سياستهاي اقتصادي خود (سياست‌هاي پولي، مالي و تجاري) و حتي استفاده از ابزارهاي‌سياسي، فرهنگي و اجتماعي بايد موجب بهبود وضعيت اصناف توليدي و خدمات فني دراولويت اول و ساير اصناف بعنوان موتور رشد بخشهاي توليدي كشور در اولويت بعدي ، گردد.
در هر حال وجود دولت متعهد و كارآ و نقش غيرقابل انكار آن در تمام نظام هاي اقتصادي جهان ، پذيرفته شده است. اما شيوه‌هاي دخالت دولت و نظارت دولت‌ها بر اقتصاد، همواره محل چالش بوده است. مطالعات انجام شده درخصوص تجربه كشورهاي تازه صنعتي شده شرق آسيا نشان مي‌دهد يكي از عوامل كليدي موفقيت اقتصادي اين كشورها، دولت فعال بوده است. دولت‌هاي اين گروه كشورها به وسيله رهبري با بصيرت، وزارتخانه‌هاي اقتصادي قوي، تكنولوژي لازم را به دست آورده و سرمايه‌گذاري زيادي در ارتقاء مهارت نيروي كار انجام داده‌اند. در اين كشورها، سياست‌هاي توسعه اقتصادي بر مبناي توسعه بنگاه‌هاي كوچك و متوسط بوده است، دولت اين كشورها با ايجاد نهادهاي قوي و مكمل،‌هزينه مبادله را براي اين بنگاه‌ها به حداقل رسانده‌اند و به اين وسيله نقش بنگاه‌هاي كوچك را در فرايند توسعه كشور تثبيت نموده‌اند. در بعضي از اين كشورها بيش از 40 نهاد دولتي و شبه دولتي جهت ارائه خدمات مالي و غيرمالي به بنگاه‌هاي كوچك و متوسط ايجاد نموده‌اند. ايجاد نهاده‌ها و تشكل‌هاي ارائه ‌دهنده خدمات غيرمالي در الگوهاي موفق از مؤثرترين عوامل در توسعه اقتصادي اين كشورها بوده است. بر اين اساس با توجه نقش دولت ونهادهاي دولتي در حمايت از توسعه فعاليت هاي كوچك و متوسط در ساير كشورها كه منجر به توسعه و رشد اقتصادي اين كشورها گرديده ، بايد در ايران نيز از اصناف (در ايران بخش اعظم بنگاه‌هاي كوچك و متوسط در قالب اصناف فعاليت مي‌نمايند) حمايتهاي لازم توسط دولت بصورت مستقيم و غير مستقيم انجام پذيرد. چرا كه در ايران علي الرغم فعاليت بخش زيادي از اصناف بصورت مستقيم در بخش هاي توليدي و ارتباط و اثر فعاليت همه اصناف بصورت غير مستقيم درتوسعه و رشد توليدكنندگان ، متاسفانه با قرار گيري اصناف در زير مجموعه وزارت بازرگاني ، عملا اين بخش عظيم و مهم از شمول دريافت كمكهاي حمايتي مختلف دولت به بخشهاي توليدي خارج گرديده اند . همچنين لازم است در ابتدا به اصناف در ايجاد نهادهاي بزرگ مالي ، اعتباري و بيمه كمك و مساعدت لازم از طريق تمام دستگاههاي دولتي براي بسترسازي توسعه اين بخش صورت پذيرد .
ضرورت استفاده بيشتر دولت از كمكهاي كارشناسي و مشاوره اي سازمانهاي صنفي كشور

بر اساس اسناد موجود پيشنيه تاريخي اصناف در ايران حداقل به چند هزار سال پيش از ميلاد بوده است. بر اين اساس بازار هر شهر تا اوايل قرن معاصر با ساير فضاهاي شهري ارتباط ارگانيك و منسجم داشت اما از آغاز دوره معاصر و در پي توسعه شهرها و ايجاد خيابان‌هايي براي دسترسي سواره و تعيين الگوهاي سكونت و شهرنشيني، ارتباط آن با ساير فضاهاي شهري به تدريج كم شد.در هر حال ازگذشته از يك سو موقعيت و جايگاه شهري بازار واصناف و فضاها و مراكز واقع در امتداد آن، و از سوي ديگر اهميت نقش و منزلت فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي اصناف و بازاريان در زندگي مردم موجب شده بود كه بازارو اصناف تنها يك فضاي كسب و كار به شمار نيايد، بلكه فضايي براي بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي از جمله برگزاري جشن‌هاي ملي و مذهبي همچنين كمك و مشاوره به دولت مردان و حكام دربهبود وضعيت اقتصادي كشور و مردم و...باشد. به همين ترتيب مشاهده مي شود مثلث بازار ، مسجد و حكومت در تمام شهرها در كنار هم قرار مي گرفت وتقريبا همه فعاليتها حكومتي ، مذهبي ، فرهنگي و اجتماعي جامعه با مشاركت اين سه گروه انجام مي گرفت.

قابل ذكر است نقش و كاركرد اجتماعي بازار در ارتباط با حكومت تنها به ارائه مشاوره و كمك به آنها خلاصه نمي‌شد، بلكه غالباً اصناف و بازاريان (كه همواره مهم‌ترين تشكيلات صنفي جامعه بوده اند)،از جمله اولين گروههاي ‌اجتماعي بودند كه در برابر حكومت‌ها و حكام مستبد و فاسد ايستادگي و مقابله مي‌كردند. همچنين اين قشر در تمام فعاليتهاي خير خواهانه و كمك به اقشار ضعيف و كم درآمد هميشه پيش گام بوده و در ياري رساني به آسيب ديدگان حوادث قهري و غير مترقبه همواره در صف اول بوده و هستند.

علي اليحال در حال حاضر حدود دو و نيم ميليون واحد صنفي در بخشهاي توليدي ، خدمات فني ، خدماتي و توزيعي با اشتغال مستقيم بيش از هفت ميليون نفر و حدود بيست درصد توليد ناخالص داخلي در حال فعاليت مي باشند . اين قشر اعظيم همچنين داراي بزرگترين تشكل صنفي كشوراست. ساختار تشكل اصناف كشور متشكل از واحدهاي صنفي، اتحاديه‌ها، مجامع امور صنفي، شوراي اصناف كشور، كميسيون نظارت و هيأت عالي نظارت مي‌باشد كه تعاريف، حوزه اختيارات و وظايف هر يك در قانون نظام صنفي‌ آمده است. شايان ذكر است در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي ساختار نظام صنفي كشور تغييرات زيادي داشته و در سالهاي قبل از 1382 تشكلهاي صنفي در حد مجامع امور صنفي شهرهاي بود و اين تشكل بزرگ كشور از سازمان هدايت كننده ورهبري منسجم در حد كل كشور برخوردار نبودند. بر اين اساس در اصلاح قانون نظام صنفي در سال 1382 شوراي اصناف كشور براي ساماندهي، هدايت، كنترل و نظارت اتحاديه ها و مجامع امور صنفي كشور شكل گرفت . در اين ميان با توجه به وظايف پيش بيني شده براي شوراي اصناف در قانون نظام صنفي، بايد اذعان داشت كه شوراي اصناف با هدف تصميم‌گيري و برنامه ريزي هماهنگ براي كليه مناطق كشور درخصوص هدايت، حمايت و مشاركت اصناف در نظام كلان تصميم گيري كشور و مدافع حقوق جامعه صنفي تأسيس شده تا بتواند به عنوان مهم‌ترين و بالاترين ركن اصلي نظام صنفي در اين راستا انجام وظيفه نمايد. به عبارت ديگر شوراي اصناف به عنوان هسته مركزي اصناف و تشكل‌هاي صنفي، نقش هماهنگ‌كنندگي امور را برعهده گرفته است.

درهرحال شوراي اصناف كشور اگر چه پيرو قانون نظام صنفي مصوب اسفند 1382 در سال‌هاي اخير شكل گرفته و سومين دور انتخابات آن انجام گرفته ، اما هنوز نتوانسته جايگاه واقعي خود را در تشكلهاي صنفي از يكطرف و در ارتباط با دولت و تاثير بر برنامه ريزي و سياست گذاري هاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي مرتبط با اصناف از طرف ديگر داشته باشد . چرا كه با توجه به اهداف و وظايف تشكيل شوراي اصناف كشوربه عنوان بزرگ‌ترين پارلمان صنفي كشور ، اين نهاد موظف است، با اتخاذ سياست‌ها و تصميم گيري عقلايي و با انجام اقدامات اساسي براي نيل به اهداف متعالي كه براي آن شكل گرفته، حركت نمايد. اما نكته اساسي كه در اين ميان بايد مورد توجه قرار گيرد ، اين است كه سازمان‌هاي صنفي در ايران علي‌رغم جايگاه و سهم مهمي كه در اقتصاد كشور دارند، هم‌چنين اقداماتي كه براي حمايت از دولت و مردم در زمان‌هاي مختلف انجام داده ، هنوز در نظام تصميم گيري كلان كشور از نفوذ چنداني برخوردار نمي باشند. اين در حالي است كه در مقايسه اين شوراي با تشكلهاي ديگر كه كاركردي تقريباً مشابه آن دارند به وضوح مشاهده مي شود كه آنان (نظيراتاق بازرگاني) در تصميم‌سازي‌هاي كلان مرتبط با اعضائ آنان (تجار، بازرگانان، صاحبان معادن و صنايع)، نقش گسترده و ‌نفوذي بيشتري در دولت و كشور دارند. هم‌چنين مي توان اذعان داشت كه هيچ‌گونه تصميم گيري كلاني در حوزه فعاليت‌هاي مرتبط با اتاق‌هاي بازرگاني بدون مشورت و جلب نظر آنان از سوي دولت مردان و تصميم‌گيران اتخاذ نمي‌گردد. لذا مي‌بايد ترتيبي اتخاذ شود تا شوراي اصناف كشور به عنوان نماينده حدود دو و نيم ميليون واحد صنفي كشور كه از نظر سرمايه‌ مادي و معنوي و نقش آنان در توليد و توزيع همه كالاها و خدمات و مهمتر از همه اشتغال اگر بيش‌تر از زيرمجموعه همه تشكلهاي و سازمانها ديگر نباشد، كم‌تر از آنها نمي‌باشد ، نفوذ و قدرت بيش‌تري در اعمال سياست‌هاي كلان كشور مرتبط با حوزه فعاليت‌شان، برخوردار گردند. به خصوص اين كه اين شورا، شناخت كافي از محدوديت‌ها و پتانسيل‌هاي اصناف كشور دارد و مي‌تواند تصوير دقيق‌تر و روشن‌تري از اين بخش مهم اقتصادي كشور به مسئولين ذي‌ربط ارائه نمايد. هم چنين با توجه به شناخت كافي از پتانسيل‌ها و قابليت‌ها واحدهاي صنفي بايد جهت گسترش و بهبود وضعيت اصناف به خصوص افزايش سهم اين بخش در اقتصاد ملي و ... از نظرات كارشناسي آنان دولت‌مردان بهره‌ گيرند. هم‌چنين در اين شرايط شوراي اصناف با توجه به احاطه و تسلط كافي بر محدوديت‌ها و موانع پيش‌روي اصناف، قادر خواهند بود با برنامه ريزي براي بلند مدت ، ميان مدت و كوتاه مدت افق حركت اين بخش مهم كشور را در آينده مشخص نمايند همچنين با پي‌گيري مشكلات اصناف و برگزاري سمينار وهمايش هاي تخصصي به منظور حل و فصل آن‌ها و انجام ساير اموربه خصوص فعاليت براي افزايش دانش و مهارتهاي شغلي اين قشر اعظيم موجب ارائه خدمات و كالاها بهتر به مردم ،از يكطرف موجبات بهبود و توسعه وضعيت اين بخش مهم واز طرف ديگر رضايت مردم ودر نهايت بهبود اقتصاد كشور را فراهم سازند.