ضرورت تعامل وزارتخانه هاي توليدي با سازمانهاي صنفي كشور
لازم به ذكر است واحدهاي صنفي توزيعي در كشورهاي مختلف تحت عنوان عمده فروشي و خرده فروشي شناخته مي شوند و با توجه به فرهنگ، سنت، جهت‌گيري، برنامه‌ريزي و سياست‌هاي كلان اقتصاد آن كشورها شكل مي‌گيرند. همچنين اگرچه اين گونه واحدها در كشورهاي مختلف از نظر كاركرد و حتي شكل ظاهري متفاوت‌اند امـّا به طور كلي از وظايف يكساني برخوردار مي‌باشند. بدين ترتيب آن‌چه در كارايي اين‌گونه واحدها در اقتصاد هر كشوري موثر است، فعاليت اين واحدها در يك فضاي رقابتي با كم‌ترين هزينه و زمان همراه با رعايت استانداردهاي مختلف انتقال، نگهداري و فروش كالاها به مصرف‌كنندگان است .
بخشي ديگري از اصناف ايران در زمينه توليد كالاها وخدمات همچنين ارائه خدمات فني فعاليت دارند كه در ساير كشور در مجموعه اصناف قرار نمي‌گيرند. اما علت صنف ناميدن آن‌ها در ايران به سابقه تاريخي قرارگيري فعاليتهاي مختلف توليدي، توزيعي و تعميراتي در بازارها، سراها و تيمچه‌ها در كنار هم باز مي‌گردد. لذا با شكل گيري سازمان‌هاي صنفي جديد از اوائل قرن چهاردهم، آنها را نيز تحت عنوان اصناف آورده‌اند. اين وضعيت با شكل گيري وزارت بازرگاني در دهه 1350 ادامه يافت و اگرچه وظيفه اصلي و اساسي اين وزارتخانه ايجاد و گسترش تجارت داخلي و خارجي است اما وظيفه حاكميتي دولت بر اصناف كشور (كه بخش زيادي از آنان در زمينه توليد فعاليت دارند)، بر عهده وزارت بازرگاني قرار داده شده‌است. اين امر مشكلات زيادي هم براي اصناف و هم براي وزارت بازرگاني و حتي براي وزارتخانه‌هاي توليدي كشور ايجاد نموده است، از جمله اينكه هنوز تعريف روشني از اصناف توليدي و تفاوت آن با صنايع كوچك وجود ندارد. لذا تفكيك اين دو از يكديگر مشكل است از سوي ديگر وزارت بازرگاني تخصص چنداني در مسائل توليدي ندارد و در زمينه سياست‌گذاري براي اصناف توليدي دچار مشكل مي‌گردد. مهمتر از همه اصناف توليدي مشمول دريافت تسهيلات . كمكهاي مختلف دولت به بنگاههاي توليدي نمي گردند ، از اين روي همواره بين وزارت بازرگاني و صنايع در زمينه اصناف توليدي و صنايع كوچك و متوسط چالش وجود داشته است. در هر حال اين ساختار مشكلات زيادي را براي دولتمردان و فعالان اين گونه بنگاه‌ها داشته است .
بنا بر آن‌چه كه گفته شد، بايد اذعان داشت كه وظايف اصناف در ايران عمدتا در ساير كشورها تحت عناوين بنگاه‌هاي عمده‌فروشي و خرده‌فروشي و بنگاه‌هاي كوچك و متوسط انجام مي دهند، اما بايد توجه شود كه در هر كشوري، ايجاد، گسترش، شكل‌ظاهري و عملكرد اين گونه واحدها تحت تاثير سياست‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و قوانين و مقررات مختلف مربوط به ايجاد و فعاليت اين گونه واحدها توسط دولت ملي و محلي مي‌باشد. همچنين ساختار و عملكرد اين گونه واحدها، نقش بسيار مهمي در حمايت از مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان در كشورهاي مختلف دارد.
شايان ذكر است در حال حاضر براساس قانون نظام صنفي مصوب سال 1382 ، ساختار تشكيل سازمانهاي صنفي و اصناف كشور متشكل از واحدهاي صنفي، اتحاديه‌ها، مجامع امورصنفي، شوراي اصناف كشور، كميسيون نظارت و هيأت عالي نظارت مي‌باشد كه تعاريف، حوزه اختيارات و وظايف هر يك در قانون نظام صنفي‌آمده‌است.
در هر حال با توجه به ارتباط مستقيم و گسترده اصناف توليدي و خدمات فني با بخش هاي توليدي كشور و ارتباط غير مستقيم اصناف توزيعي و خدماتي با بخش هاي توليدي كشور در تامين مواد اوليه از يكطرف و توزيع محصولات توليدي آنان از طرف ديگر ، نياز به تعامل و ارتباط بيشتر و گسترده تر بين اصناف و سازمانهاي صنفي با وزارتخانه هاي توليدي از اهميت و ضرورت زيادي برخوردار است . براين اساس لازم است در ساماندهي ارتباط بيشترسازمانهاي صنفي و بازرگاني كشور و وزارتخانه هاي توليدي تجديد نظرصورت پذيرد تا اصناف نيز بتوانند از خدمات فني ، اطلاعاتي و مالي وزارتخانه هاي توليدي استفاده نمايند. همچنين دولت‌ درسياست‌گذاري، برنامه‌ريزي و ساماندهي بنگاههاي كوچك و متوسط بازنگري نمايد تا اصناف و واحدهاي صنفي نيز مشمول دريافت سياستهاي حمايتي دولت در همه وزارتخانه ها همانند ساير توليد كنندگان باشند. همچنين نظير ساير كشورها ، دولت از واحدهاي صنفي توليدي كوچك كه توان وامكانات مالي كمتري نسبت به توليد كنندگان بزرگ صنعتي دارند ، حمايتهاي لازم را براي انجام فعاليت هاي تحقيق و توسعه ، بازاريابي ، صادرات و... صورت گيرد. براين اساس دولت‌با توجه به ابزارها و سياستهاي اقتصادي خود (سياست‌هاي پولي، مالي و تجاري) و حتي استفاده از ابزارهاي‌سياسي، فرهنگي و اجتماعي بايد موجب بهبود وضعيت اصناف توليدي و خدمات فني دراولويت اول و ساير اصناف بعنوان موتور رشد بخشهاي توليدي كشور در اولويت بعدي ، گردد.
در هر حال وجود دولت متعهد و كارآ و نقش غيرقابل انكار آن در تمام نظام هاي اقتصادي جهان ، پذيرفته شده است. اما شيوه‌هاي دخالت دولت و نظارت دولت‌ها بر اقتصاد، همواره محل چالش بوده است. مطالعات انجام شده درخصوص تجربه كشورهاي تازه صنعتي شده شرق آسيا نشان مي‌دهد يكي از عوامل كليدي موفقيت اقتصادي اين كشورها، دولت فعال بوده است. دولت‌هاي اين گروه كشورها به وسيله رهبري با بصيرت، وزارتخانه‌هاي اقتصادي قوي، تكنولوژي لازم را به دست آورده و سرمايه‌گذاري زيادي در ارتقاء مهارت نيروي كار انجام داده‌اند. در اين كشورها، سياست‌هاي توسعه اقتصادي بر مبناي توسعه بنگاه‌هاي كوچك و متوسط بوده است، دولت اين كشورها با ايجاد نهادهاي قوي و مكمل،‌هزينه مبادله را براي اين بنگاه‌ها به حداقل رسانده‌اند و به اين وسيله نقش بنگاه‌هاي كوچك را در فرايند توسعه كشور تثبيت نموده‌اند. در بعضي از اين كشورها بيش از 40 نهاد دولتي و شبه دولتي جهت ارائه خدمات مالي و غيرمالي به بنگاه‌هاي كوچك و متوسط ايجاد نموده‌اند. ايجاد نهاده‌ها و تشكل‌هاي ارائه ‌دهنده خدمات غيرمالي در الگوهاي موفق از مؤثرترين عوامل در توسعه اقتصادي اين كشورها بوده است. بر اين اساس با توجه نقش دولت ونهادهاي دولتي در حمايت از توسعه فعاليت هاي كوچك و متوسط در ساير كشورها كه منجر به توسعه و رشد اقتصادي اين كشورها گرديده ، بايد در ايران نيز از اصناف (در ايران بخش اعظم بنگاه‌هاي كوچك و متوسط در قالب اصناف فعاليت مي‌نمايند) حمايتهاي لازم توسط دولت بصورت مستقيم و غير مستقيم انجام پذيرد. چرا كه در ايران علي الرغم فعاليت بخش زيادي از اصناف بصورت مستقيم در بخش هاي توليدي و ارتباط و اثر فعاليت همه اصناف بصورت غير مستقيم درتوسعه و رشد توليدكنندگان ، متاسفانه با قرار گيري اصناف در زير مجموعه وزارت بازرگاني ، عملا اين بخش عظيم و مهم از شمول دريافت كمكهاي حمايتي مختلف دولت به بخشهاي توليدي خارج گرديده اند . همچنين لازم است در ابتدا به اصناف در ايجاد نهادهاي بزرگ مالي ، اعتباري و بيمه كمك و مساعدت لازم از طريق تمام دستگاههاي دولتي براي بسترسازي توسعه اين بخش صورت پذيرد .
ضرورت استفاده بيشتر دولت از كمكهاي كارشناسي و مشاوره اي سازمانهاي صنفي كشور

بر اساس اسناد موجود پيشنيه تاريخي اصناف در ايران حداقل به چند هزار سال پيش از ميلاد بوده است. بر اين اساس بازار هر شهر تا اوايل قرن معاصر با ساير فضاهاي شهري ارتباط ارگانيك و منسجم داشت اما از آغاز دوره معاصر و در پي توسعه شهرها و ايجاد خيابان‌هايي براي دسترسي سواره و تعيين الگوهاي سكونت و شهرنشيني، ارتباط آن با ساير فضاهاي شهري به تدريج كم شد.در هر حال ازگذشته از يك سو موقعيت و جايگاه شهري بازار واصناف و فضاها و مراكز واقع در امتداد آن، و از سوي ديگر اهميت نقش و منزلت فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي اصناف و بازاريان در زندگي مردم موجب شده بود كه بازارو اصناف تنها يك فضاي كسب و كار به شمار نيايد، بلكه فضايي براي بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي از جمله برگزاري جشن‌هاي ملي و مذهبي همچنين كمك و مشاوره به دولت مردان و حكام دربهبود وضعيت اقتصادي كشور و مردم و...باشد. به همين ترتيب مشاهده مي شود مثلث بازار ، مسجد و حكومت در تمام شهرها در كنار هم قرار مي گرفت وتقريبا همه فعاليتها حكومتي ، مذهبي ، فرهنگي و اجتماعي جامعه با مشاركت اين سه گروه انجام مي گرفت.

قابل ذكر است نقش و كاركرد اجتماعي بازار در ارتباط با حكومت تنها به ارائه مشاوره و كمك به آنها خلاصه نمي‌شد، بلكه غالباً اصناف و بازاريان (كه همواره مهم‌ترين تشكيلات صنفي جامعه بوده اند)،از جمله اولين گروههاي ‌اجتماعي بودند كه در برابر حكومت‌ها و حكام مستبد و فاسد ايستادگي و مقابله مي‌كردند. همچنين اين قشر در تمام فعاليتهاي خير خواهانه و كمك به اقشار ضعيف و كم درآمد هميشه پيش گام بوده و در ياري رساني به آسيب ديدگان حوادث قهري و غير مترقبه همواره در صف اول بوده و هستند.

علي اليحال در حال حاضر حدود دو و نيم ميليون واحد صنفي در بخشهاي توليدي ، خدمات فني ، خدماتي و توزيعي با اشتغال مستقيم بيش از هفت ميليون نفر و حدود بيست درصد توليد ناخالص داخلي در حال فعاليت مي باشند . اين قشر اعظيم همچنين داراي بزرگترين تشكل صنفي كشوراست. ساختار تشكل اصناف كشور متشكل از واحدهاي صنفي، اتحاديه‌ها، مجامع امور صنفي، شوراي اصناف كشور، كميسيون نظارت و هيأت عالي نظارت مي‌باشد كه تعاريف، حوزه اختيارات و وظايف هر يك در قانون نظام صنفي‌ آمده است. شايان ذكر است در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي ساختار نظام صنفي كشور تغييرات زيادي داشته و در سالهاي قبل از 1382 تشكلهاي صنفي در حد مجامع امور صنفي شهرهاي بود و اين تشكل بزرگ كشور از سازمان هدايت كننده ورهبري منسجم در حد كل كشور برخوردار نبودند. بر اين اساس در اصلاح قانون نظام صنفي در سال 1382 شوراي اصناف كشور براي ساماندهي، هدايت، كنترل و نظارت اتحاديه ها و مجامع امور صنفي كشور شكل گرفت . در اين ميان با توجه به وظايف پيش بيني شده براي شوراي اصناف در قانون نظام صنفي، بايد اذعان داشت كه شوراي اصناف با هدف تصميم‌گيري و برنامه ريزي هماهنگ براي كليه مناطق كشور درخصوص هدايت، حمايت و مشاركت اصناف در نظام كلان تصميم گيري كشور و مدافع حقوق جامعه صنفي تأسيس شده تا بتواند به عنوان مهم‌ترين و بالاترين ركن اصلي نظام صنفي در اين راستا انجام وظيفه نمايد. به عبارت ديگر شوراي اصناف به عنوان هسته مركزي اصناف و تشكل‌هاي صنفي، نقش هماهنگ‌كنندگي امور را برعهده گرفته است.

درهرحال شوراي اصناف كشور اگر چه پيرو قانون نظام صنفي مصوب اسفند 1382 در سال‌هاي اخير شكل گرفته و سومين دور انتخابات آن انجام گرفته ، اما هنوز نتوانسته جايگاه واقعي خود را در تشكلهاي صنفي از يكطرف و در ارتباط با دولت و تاثير بر برنامه ريزي و سياست گذاري هاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي مرتبط با اصناف از طرف ديگر داشته باشد . چرا كه با توجه به اهداف و وظايف تشكيل شوراي اصناف كشوربه عنوان بزرگ‌ترين پارلمان صنفي كشور ، اين نهاد موظف است، با اتخاذ سياست‌ها و تصميم گيري عقلايي و با انجام اقدامات اساسي براي نيل به اهداف متعالي كه براي آن شكل گرفته، حركت نمايد. اما نكته اساسي كه در اين ميان بايد مورد توجه قرار گيرد ، اين است كه سازمان‌هاي صنفي در ايران علي‌رغم جايگاه و سهم مهمي كه در اقتصاد كشور دارند، هم‌چنين اقداماتي كه براي حمايت از دولت و مردم در زمان‌هاي مختلف انجام داده ، هنوز در نظام تصميم گيري كلان كشور از نفوذ چنداني برخوردار نمي باشند. اين در حالي است كه در مقايسه اين شوراي با تشكلهاي ديگر كه كاركردي تقريباً مشابه آن دارند به وضوح مشاهده مي شود كه آنان (نظيراتاق بازرگاني) در تصميم‌سازي‌هاي كلان مرتبط با اعضائ آنان (تجار، بازرگانان، صاحبان معادن و صنايع)، نقش گسترده و ‌نفوذي بيشتري در دولت و كشور دارند. هم‌چنين مي توان اذعان داشت كه هيچ‌گونه تصميم گيري كلاني در حوزه فعاليت‌هاي مرتبط با اتاق‌هاي بازرگاني بدون مشورت و جلب نظر آنان از سوي دولت مردان و تصميم‌گيران اتخاذ نمي‌گردد. لذا مي‌بايد ترتيبي اتخاذ شود تا شوراي اصناف كشور به عنوان نماينده حدود دو و نيم ميليون واحد صنفي كشور كه از نظر سرمايه‌ مادي و معنوي و نقش آنان در توليد و توزيع همه كالاها و خدمات و مهمتر از همه اشتغال اگر بيش‌تر از زيرمجموعه همه تشكلهاي و سازمانها ديگر نباشد، كم‌تر از آنها نمي‌باشد ، نفوذ و قدرت بيش‌تري در اعمال سياست‌هاي كلان كشور مرتبط با حوزه فعاليت‌شان، برخوردار گردند. به خصوص اين كه اين شورا، شناخت كافي از محدوديت‌ها و پتانسيل‌هاي اصناف كشور دارد و مي‌تواند تصوير دقيق‌تر و روشن‌تري از اين بخش مهم اقتصادي كشور به مسئولين ذي‌ربط ارائه نمايد. هم چنين با توجه به شناخت كافي از پتانسيل‌ها و قابليت‌ها واحدهاي صنفي بايد جهت گسترش و بهبود وضعيت اصناف به خصوص افزايش سهم اين بخش در اقتصاد ملي و ... از نظرات كارشناسي آنان دولت‌مردان بهره‌ گيرند. هم‌چنين در اين شرايط شوراي اصناف با توجه به احاطه و تسلط كافي بر محدوديت‌ها و موانع پيش‌روي اصناف، قادر خواهند بود با برنامه ريزي براي بلند مدت ، ميان مدت و كوتاه مدت افق حركت اين بخش مهم كشور را در آينده مشخص نمايند همچنين با پي‌گيري مشكلات اصناف و برگزاري سمينار وهمايش هاي تخصصي به منظور حل و فصل آن‌ها و انجام ساير اموربه خصوص فعاليت براي افزايش دانش و مهارتهاي شغلي اين قشر اعظيم موجب ارائه خدمات و كالاها بهتر به مردم ،از يكطرف موجبات بهبود و توسعه وضعيت اين بخش مهم واز طرف ديگر رضايت مردم ودر نهايت بهبود اقتصاد كشور را فراهم سازند.

مروری بر قوانين و مقررات بخش بازرگاني در برخی كشورها
در اين گزارش چارچوب‌هاي قوانين نظارتي حاكم بر بخش توزيع و مقررات مربوط به بخش بازرگاني در كشورهاي عضو سازمان همكاري اقتصادي و توسعه، بررسي و مقايسه ‌گردیده است. در بخش خرده‌فروشي در این كشورها يك‌سري مقررات محدود كننده شامل دو بخش، يكي مقررات مرتبط به دسترسي به بازار و ديگري قوانين حاكم بر عملكرد واحدهاي بازرگاني وجود دارد.
عمده‌ترين محدوديت مربوط به بخش اول، شامل پيش‌نيازهاي لازم براي افتتاح و آغاز به فعاليت در بخش خرده‌‌فروشي است كه خود شامل تشريفات ثبت در دفاتر تجاري رسمي و اخذ مجوز و پروانه براي راه‌اندازي و گسترش يك واحد بازرگاني، موقعيت جغرافيايي و مكاني و وجود انحصارهاي مكاني براي يك‌سري محصولات خاص، مي‌شود. جدول (1) كشورهاي OECD را در زمينه مقررات مربوط به دسترسي بازار و موانع موجود در بخش ورود به بازار و عملكرد واحدها، دسته بندي كرده است.
طبق آمارهاي مستند پايگاه اطلاعاتي OECD، در 63 درصد از كشورهاي عضو OECD، براي راه‌اندازي يك واحد توزیعی، نيازي به ثبت رسمي وجود ندارد و در 13درصد از آن‌ها راه‌اندازي واحد خرده فروشی ، حداكثر15 تا30 روز طول مي‌كشد. در 24درصد بقيه نيز بين 0تا 15 روز وقت صرف می شود . يكي از عمده ترین موانع توسعه خرده‌فروشي‌ها ، قوانين مرتبط با ناحيه‌بندي و موقعيت مكاني آن‌هاست. در 78درصد از كشورهاي OECD، قوانين و مقررات خاصي بر برنامه‌ريزي شهري وضع شده است.






جدول (1) اسامي كشورهاي OECD مشمول قوانين مربوط به دسترسي به بازار، حاكم بر بخش خرده‌فروشي در سال 1998
قوانين مربوطه
ثبت در دفاتر رسمي
اخذ مجوز يا پروانه
انحصار كالاهاي دارويي و برخي محصولات خاص
استراليا
جمهوري چك
فرانسه
ايتاليا
كره
هلند
مجارستان
در بيشتر كشورهاي OECD به استثناي:
نروژ
سوئيس
استراليا
فنلاند
ايرلند
-
اتريش
بلژيك
دانمارك
فرانسه
ايتاليا
سوئد
انگليس
مأخذ: پايگاه اطلاعاتي بين‌المللي قوانين OECD
اين جوازها شامل محدوديت‌هاي حاكم بر موقعيت مكاني_ جغرافيايي فروشگاه و مجوزهاي خاص براي استقرار و ناحيه‌بندي فروشگاه‌ها مي‌شود. در ايران نيز به مجوز اتحاديه‌ها (پروانه کسب ) براي ایجاد فروشگاه نياز است. اما در پنج كشور استراليا، فنلاند، ايرلند، نروژ، سوئيس و ژاپن معيار مشخصي براي دريافت مجوز قبل از تأسيس وجود ندارد. علاوه بر دو مورد قبلي يك‌سري انحصارات قانوني ملي يا محلي براي تأسيس فروشگاه‌هاي ارايه كننده بعضي از محصولات خاص، وجود دارد، كه شامل محصولات دارويي، دخاني و الكل مي‌باشد. حدود 56درصد از كشورهاي OECD با اين محدوديت روبه‌ رو می باشد ، البته از لحاظ انحصار حاكم بر فروش نوع محصولات فوق‌الذكر با يكديگر متفاوت‌‌اند. در ايران نيز اين انحصارها به چشم مي‌خورد ضمن آن كه خريد و فروش برخي از كالاها مثل الكل و مواد مخدر ممنوع مي‌باشد. در هر حال وجود انحصارات محلي ، مانعي بر سر راه رقابت و محدود‌كننده انتخاب مصرف‌كنندگان خواهد بود. انحصارهاي حاكم بر فروش محصولات دارويي در ده كشور كه در جدول (2) مشخص شده‌اند، حاكم است. در مورد فروش الكل در كشورهاي فنلاند، ايسلند، نروژ، لهستان، سوئد و تركيه و در خصوص فروش توتون و تنباكو در استراليا، فرانسه، مجارستان، ايتاليا و اسپانيا اين محدوديت‌ها وجود دارد.
جدول (3) قوانين و مقررات ويژه فروشگاه‌هاي بزرگ را در سال 1998 نشان مي‌دهد در اين جدول به وضوح مشخص است كه چه كشورهايي از اعضاي OECDبا اين محدوديت‌ها روبه‌‌رو بوده‌اند و در ضمن چه كشورهايي در پنج سال اخير با قوانين سخت‌تر و محدودكننده‌تري درگير بوده‌اند. علاوه بر آنچه كه در جدول (2)ذكر شد، طبق اطلاعات و آمار پايگاه قوانين بين‌المللي OECD در سال 1998 قوانين حداقل (سقف) فضا براي عرضه كالاها در 24درصد از كشورهاي OECD اصلاً موضوعيتي نداشته است. اين كشورها عبارت‌اند از: استراليا، كانادا، جمهوري چك، هلند و سوئد. اما در ساير كشورها حداقل مساحت تعيين شده در قانون براي واحدهاي عرضه كننده كالاها، از كشوري به كشور ديگر متفاوت است. اين حداقل مساحت از 300 مترمربع در فرانسه تا 5000 مترمربع و بيشتر در سوئيس و مكزيك متفاوت مي‌باشد. در بيشتر كشورهايOECD اين حداقل كمتر از هزار مترمربع است. قابل ذكر است در بيشتر كشورهايي‌كه در آن‌ها قوانين مربوطه به حداقل متراژ واحد توزیعی كمتر است ، مدت زمان انتظار براي دريافت مجوز معمولاً بيشتر مي‌باشد ، مثلاً در كشور فرانسه كه حداقل متراژ ايجاد واحد صنفي300 مترمربع مي‌باشد ، زمان انتظار براي كسب مجوزهاي لازم تا چهار ماه نیز طول مي‌كشد، در حالي كه در كشورهايي كه حداقل متراژ بيشتر است مانند كشورهاي كره و مكزيك اين دوره حدود بيست روز طول مي‌كشد.
بخش ديگري از قوانين حاكم براين واحدها مربوط به محدوديت زمان فعاليت (ساعت كاري) و نحوه تعيين قيمت‌ها، مي‌باشد. محدوديت‌هاي مربوط به ساعات كاري به واسطه قانون كار يا به منظور حمايت از نيروي كار يا به دلايل مذهبي و غيره وضع مي‌گردد كه درحدود 74 درصد از كشورهاي OECD اين محدوديت قانوني حاكم است.فهرست كامل اين كشورها همراه ساعات و روزهاي كاري مجاز و حداقل تعطيلات اجباري در طي سال در جدول (2) در سال 1998 به خوبي مشخص است. اين وضعيت در مورد ساعات كاري بر اساس قانون نظام صنفي در ايران نيز اعمال مي‌گردد. در ميان كشورهاي OECD تنها جمهوري چك، مجارستان، ايرلند، كره، مكزيك، لهستان و سوئد در اين زمينه قوانين خاصي ندارند.
يكي ديگر از موانع محدودكننده فعاليت و عملكرد بخش توزيع و به طور كلي واحدهاي بازرگاني اعمال كنترل‌هاي قيمتي است. اين محدوديت‌ها در مورد محصولات دارويي، توتون و تنباكو، بنزين و تا حدي الكل و مواد غذايي اساسي خاص اعمال مي‌گردد. به طور كلي در 75درصد از كشورهاي OECD، كنترل‌هاي قيمتي بر بخش خرده‌فروشي اعمال مي‌شود. در فرانسه و بلژيك اختيارات نظارتي حاكم بر قيمت‌ها و عملكرد واحدها نسبتاً بالاست و در كنار آن كشورها اتريش،‌ لهستان، يونان و ژاپن هم در اين زمينه از مقررات سختي برخوردار می باشند.

جدول (2) قوانين و مقررات خاص حاكم بر فروشگاه‌هاي بزرگ (1998)
نام كشور
آيا قوانين مذكور اعمال مي‌شوند؟
آيا قوانين در 5 سال اخير محدودتر شده‌اند؟
محدوديتهاي فضايي كه اعمال مي‌شوند (برحسب‌مترمربع)
سطحي كه قوانين در آن سطح اعمال مي‌شوند
مجوزهاي موردنياز براي راه‌اندازي فروشگاههاي بزرگ و درخواست كسب جواز
حداكثر مهلت زماني براي جوابگويي به درخواست‌ها
استراليا
خير
-
-
-
-
-
اتريش
بله
بله
1800
ملي و محلي
بله
180
بلژيك
بله
بله
1000
ملي و محلي
بله
165
كانادا
خير
-
-
-
-
-
جمهوري چك
خير
-
-
-
-
-
دانمارك
بله
بله
00
ملي و محلي
بله
0
فنلاند
بله
بله
2000
ملي
0
0
فرانسه
بله
بله
300
محلي
بله
120
آلمان
بله
خير
1200
محلي
خير
0
يونان
بله
بله
2000-200
محلي
خير
0
مجارستان
بله
بله
2000
ملي
خير
0
ايرلند
بله (فقط در مورد فروشگاههاي غذايي)
بله
3000
محلي
0
0
ايتاليا
بله
خير
2500-1500
ملي و محلي
بله
180
ژاپن
بله
خير
500
ملي
بله
365
كره
بله
خير
3000
ملي
بله
20
مكزيك
بله
بله
5000
محلي
بله
21
هلند
خير
-
-
-
-
-
نروژ
بله
بله
3000
ملي
خير
00
لهستان
-
-
00
-
00
00
پرتغال
بله
بله
00
ملي و محلي
بله
60
اسپانيا
بله
بله
2500
ملي و محلي
بله
00
سوئد
خير
-
-
-
-
-
سوئيس
بله
بله
5000
ملي و محلي
خير
00
تركيه
بله
خير
00
محلي
بله
00
انگلستان
بله
بله
00
محلي
بله
00
اتحاديه اروپا
بله
خير
00
ملي و محلي
بله
0
ماخذ: پايگاه اطلاعاتي قوانين OECD

جدول (3) مقررات مربوط به ساعات كار فروشگاه
نام كشور
آيا قانوني بر ساعات كاري فروشگاه حاكم است؟
سطحي كه قوانين در آن سطح اعمال مي‌شوند
ساعت كار در روزهاي هفته
ساعات مجاز كار فروشگاه
حداكثرساعاتي كه هر فروشگاه مجاز است در طي هفته باز باشد
حداقل روزهاي تعطيلي اجباري در طي سال بر حسب روز
شنبه
يكشنبه
استراليا
بله
دولتي
بدون محدوديت
قانوني اعمال نشده
تا حدودي محدوديت وجود دارد
قانوني اعمال و حاكم نشده
قانوني حاكم و اعمال نشده
اتريش
بله
ملي و دولتي
19-6
17-6
00
66
60
بلژيك
بله
محلي
20-5
20-5
20-5
91
37
كانادا
بله
ملي و محلي
00
-
000
00
00
جمهوري‌چك
خير
-
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
دانمارك
بله
ملي
بدون محدوديت
ازساعات 5 عصر به بعد تعطيل
تعطيل به استثناي بعضي‌روزها
از 5 عصر شنبه تا 6 صبح دوشنبه تعطيل
يكشنبه و تعطيلات ملي
فنلاند
بله
ملي
21-7
21-7
فقط ژوئن، جولاي، اگوست، دستامپر
81
00
فرانسه
بله
ملي
بدون محدوديت
بدون محدوديت
در طول سال فقط 5 تا يكشنبه
75
52 روز تعطيلات رسمي
آلمان
بله
ملي
18-6
16-6
تعطيل
70
00
يونان
بله
ملي و محلي
20-6
-
تعطيل
00
00
مجارستان
خير
-
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
ايسلند
بله
ملي و محلي
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
..
5
ايرلند
خير
-
بدون محدوديت
بدون محدويت
تعطيل به استثناي بعضي‌روزها
بدون محدوديت
بدون محدوديت
ايتاليا
بله
ملي و محلي
22-7
22-7
تعطيل به استثناي بعضي روزها
78
يكشنبه و تعطيلات ملي
ژاپن
بله
ملي
براي فروشگاههاي بزرگ تا بعد از ساعت 8 هم امكان باز بودن هست.
براي فروشگاههاي بزرگ تا بعد از ساعت 8 هم امكان باز بودن هست.
براي فروشگاههاي بزرگ تا 24 روز تعطيل در طي سال اختياري
-
براي فروشگاههاي بزرگ تا 24 روز تعطيل در طي سال اختياري
كره
خير
-
محدوديتي وجود ندارد
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
مكزيك
خير
-
محدوديتي وجود ندارد
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
هلند
بله
ملي
22-6
22-6
9 تا يكشنبه و طي سال
بدون محدوديت
بدون محدوديت
نيوزلند
بله
ملي
-
00
-
00
بدون محدوديت
نروژ
بله
ملي
21-6
18-6
تعطيل
00
00
لهستان
خير
-
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
00
پرتغال
بله
ملي و محلي
4-6
4-6
4-6
متغير است
بدون محدوديت
اسپانيا
بله
دولتي و محلي
حداقل 72 ساعت در هفته
حداقل 72 ساعت در هفته
حداقل 8 روز بسته به مقررات منطقه‌اي متفاوت است
متغير است
متغير
سوئد
خير
-
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
بدون محدوديت
متغير
سوئيس
بله
دولتي و محلي
در زوريخ20-6
زوريخ 16-6
استثنا براي برخي فروشگاهها و مناطق توريستي
متغير
بدون محدوديت
تركيه
بله
دولتي و محلي
-
00
-
-
متغير
انگليس
بله
ملي و محلي
بدون محدوديت
بدون محدوديت
تعطيل
بدون محدوديت
-
ماخذ: پايگاه اطلاعات قوانين بين‌المللي OECD

نمودار(1) محدوديت‌هاي موجود در برخي از كشورهاي OECD
محدوديت قيمتي محدوديتهاي كاري موانع ورود
1
2
3
4
5
0











در جدول (4) بر اساس شدت عملي كه در اعمال هر يك از قوانين مورد اشاره در واحدهاي صنفي كشورهاي OECD براساس امتيازدهي از صفر تا شش آورده شده است، كه عدد صفر نشانگر شدت عمل كمتر در خصوص يك قانون در كشور و عدد شش نشانگر شدت عمل بيشتر مي‌باشد.

جدول (4) ميزان شدت عمل در اجراي قوانين مربوط به واحدهاي صنفي در كشورهاي OECD
نام كشور
نياز به مجوز براي شروع كار
نياز به مجوز براي استقرار فروشگاه
نياز به ثبت در دفاتر تجاري رسمي
قوانين خاص فروشگاههاي بزرگ
كنترلهاي قيمتي
مقررات مربوط به ساعات كار فروشگاهها
استراليا
0/2
0/0
0/0
0/0
0/0
5/5
اتريش
0/6
0/4
0/6
0/5
0/0
5/5
بلژيك
0/3
0/4
0/0
0/4
0/4
0/6
كانادا
0/2
0/2
0/0
0/0
0/3
5/3
جمهوري چك
0/2
0/2
5/1
0/0
0/1
0/0
دانمارك
-
0/6
0/0
0/4
0/1
5/5
فنلاند
0/6
0/0
0/0
0/3
0/1
5/5
فرانسه
0/6
0/4
0/3
0/6
0/3
5/5
آلمان
0/0
0/6
0/0
0/4
0/0
5/5

يونان
ادامه جدول (9)0/6
-
-
0/6
0/2
5/3
مجارستان
0/2
0/2
5/4
0/1
4/2
0/0
اسيلند
0/4
0/2
0/0
-
0/1
5/3
ايرلند
0/0
0/0
0/0
0/3
0/2
0/0
ايتاليا
0/4
0/4
0/0
0/4
0/2
5/3
ژاپن
-
-
0/6
0/6
5/1
5/5
كره
0/0
-
0/3
0/3
0/1
0/0
لوكزامورگ
-
-
-
-
-
-
مكزيك
0/4
0/4
0/0
0/1
0/3
0/0
هلند
0/2
-
0/0
0/0
0/0
5/5
نروژ
0/0
0/0
0/0
0/3
0/2
5/5
نيوزلند
-
-
-
-
0/0
0/0
لهستان
0/6
0/0
5/4
0/6
0/1
0/0
پرتغال
0/2
0/2
0/3
0/4
0/3
0/4
اسپانيا
0/3
0/2
0/0
0/3
0/3
0/4
سوئد
0/4
0/4
0/0
0/0
0/0
0/0
سوئيس
0/2
0/0
0/0
0/1
0/0
5/3
تركيه
0/6
0/2
5/1
-
0/2
5/3
انگليس
0/2
-
0/0
0/4
0/1
5/3
امريكا
-
-
-
-
-
-
ماخذ: پايگاه اطلاعاتي قوانين بين‌المللي OECD
بدين ترتيب مي‌توان گفت در خصوص قوانين مرتبط با اخذ مجوز براي شروع به كار، در واحدهاي توزیعی كشورهاي اتريش، فنلاند، فرانسه، يونان، لهستان و تركيه شدت عمل بيشتري اعمال مي‌گردد، ولي در خصوص قوانين مربوط به اخذ مجوز براي راه‌اندازي و استقرار يك واحد خرده‌فروشي، دانمارك و آلمان از قوانين سخت‌تري برخوردارند در خصوص قوانين خاص حاكم بر فروشگاه‌هاي بزرگ، مقررات مربوط به ساعات كار واحدهاي توزیعی و بالاخره تشريفات ثبت رسمي به ترتيب كشورهاي فرانسه يونان، ژاپن، لهستان، بلژيك شدت عمل و محدوديت‌هاي بيشتري قايل مي‌شوند، در ايران نيز اجراي كليه قوانين فو‌ق‌الذكر امري ضروري است.
بررسي وضعيت استانداردهاي فروشگاهي در آلمان
در چند سال اخير فرآيند تمركز در بخش خرده‌فروشي و خوار و با ر فروشي‌ها در آلمان، به ضرر فروشگاه‌هاي كوچك‌ كه كمتر از 400 متر مربع زيربنا دارند، ادامه داشته است. بر اساس مطالعات و بررسي‌هاي انجام شده، شاخص Nielsen [1] نيز بيانگر كاهش 7/2 درصدي در تعداد خرده‌فروشي‌هاي مواد غذايي، همچنين كاهش بیشتردر تعداد فروشگاه‌هاي كوچك بوده است. كاهش 6/0 درصدي در فروشگاههاي زنجيره‌اي سلف سرويس در آلمان در سال 1997 (نسبت به سال 1996)نيز، گوياي اين نكته است كه تا ژانويه سال 1997 تعداد اين فروشگاه‌ها به 63511 واحد فروشگاهي كاهش يافته كه نسبت به مدت مشابه سال قبل با 376 واحد افت همراه بوده است.
متوسط مساحت بازار سلف سرويس در آلمان برابر با 314 متر مربع، فروشگاه‌هاي قابل تخفيف[2] 495 متر مربع، سوپرماركت‌ها 921 متر مربع، فروشگاه‌هاي خاص مصرف‌كنندگان[3] 3258 متر مربع و فروشگاه‌هاي سلف سرويس بسيار بزرگ[4] 6581 مترمربع است. فروشگاههاي خاص مصرف كنندگان در واقع سوپر ماركت‌هاي بزرگي هستند كه مساحت بخش‌هاي فروش مواد غير خوراكي آنها 20 درصد مساحت كل فروشگاه‌ را شامل مي‌شود. جدول (1) استانداردهاي مساحت برخي انواع فروشگاهها در بخش خرده‌فروشي مواد غذايي آلمان را نشان مي‌دهد.

جدول(1)- مساحت انواع خرده‌فروشي‌ها در آلمان
انواع فروشگاه
مساحت
(مترمربع)
طبقه‌بندي نوع محصولات

فروشگاه سلف سرويس
كمتر از 200 متر مربع(2150 فوت مربع)
فقط خواربار فروشي
بازار سلف سرويس
200-400 متر مربع
خواربار فروشي، مواد غذايي تازه ‌و محصولات غيرغذايي
سوپر ماركت
بيش‌از 400 مترمربع(4300 فوت مربع)
مواد غذايي تازه(كمتر از 20 درصد ازمتراژ‌آن‌به‌فروش‌محصولات‌غير‌غذايي اختصاص دارد)
فروشگاه‌هاي‌قابل تخفيف
-
تنها اقلام با ارزش بسيار بالا
فروشگاههاي‌خاص‌مصرف كنندگان
بيش‌از1500مترمربع(16150‌فوت‌مربع)
مواد غذايي و محصولات غير غذايي
فروشگاه‌هاي‌سلف سرويس بسيار بزرگ
بيش‌از5000مترمربع(53750فوت‌مربع)
مواد غذايي و محصولات غير غذايي
بازارهاي نقدي و حمل‌و نقل
-
اقلام غذايي و غير غذايي براي فروش مجدد
Source:Gunther(1997)
متناسب با اندازه (سايز) فروشگاه‌ها، گردش فروش در آنها متفاوت است، به‌طوري‌كه گردش فروش در فروشگاه‌هاي سلف سرويس حدود 6/2 ميليارد دلار و براي فروشگاه‌هاي بزرگ 9/39 ميليارد دلار متغير مي‌باشد. به‌طور ميانگين در هر فروشگاه سلف سرويس 6/10 نفر كارگر و در هر فروشگاه بزرگ 6/78 نفر كارگر تمام وقت اشتغال دارند. در نتيجه در هر 30 متر مربع از مساحت فروشگاه‌هاي كوچك سلف سرويس يك كارگر تمام وقت فعاليت داشته، در مورد فروشگاه‌هاي بزرگ سلف سرويس نيز اين رقم تقريبا 3 برابر بزرگتر است، يعني به ازاي هر 87 متر مربع يك كارگر تمام وقت وجود دارد.
در مقايسه ميانگين فروشگاه‌هاي بزرگ سلف سرويس با فروشگاه‌هاي كوچك سلف سرويس مساحت( متراژ) هر فروشگاه 21 برابر، گردش فروش 15 برابر، اما تعداد شاغلين تنها 7 برابر كوچكتر است.به طور متوسط در هر فروشگاه كوچك روزانه 635 مورد معامله انجام مي‌شود، در حالي‌كه فروشگاه‌هاي بزرگ سلف سرويس ، حدود 5 برابر بيشتر از فروشگاه‌هاي كوچك يعني معادل با 3306 معامله را در روز مديريت مي‌كنند.
متوسط خريد هر مشتري در يك معامله در فروشگاه‌هاي كوچك سلف سرويس 90/13 دلار و در فروشگاه‌هاي بزرگ سلف سرويس 33040 دلار به ازاي هر فروشگاه مي‌باشد.براي انواع مختلف اين فروشگاه‌ها، تعداد مشتري و متوسط ميزان خريد هر مشتري قابل افزايش است اما نرخ تعداد مشريان يه ازاي هر فوت مربع از مساحت فروشگاه، متناسب با سايز و اندازه فروشگاهها كاهش مي‌يابد(( Groner 1996.
الزامات وجود پاركينگ براي انواع فروشگاهها :
خرده‌فروشي‌ها، اصولا براي ادامه فعاليت‌هاي اقتصادي خود نيازمند يك‌سري خدمات جانبي مطابق با نوع خرده‌فروشي‌ و نيازمنديهاي آن هستند.حداقل استانداردهاي لازم براي وجود پاركينگ‌هاي مختص خرده‌فروشي‌ها متفاوت است و بستگي به اين دارد كه آيا خرده‌فروشي موردنظر يك فروشگاه كاملا اجاره‌اي است يا بخشي از يك مركز خريد است كه بخش‌هاي مختلف آن در اجاره فروشگاه‌هاي مختلف است. جدول(2) حداقل نياز به فضاها و امكانات جانبي نظير پاركينگ را براي انواع فروشگاه‌ها نشان مي‌دهد.
جدول(2)- حداقل نياز به فضاها و امكانات جانبي نظير پاركينگ
نوع كاربرد فروشگاه
حداقل تعداد فضاي لازم براي پاركينگ به‌ازاي‌هر هزار فوت مربع مساحت مغازه
خرده‌فروشي‌هاي صرفا تحت اجاره يك فروشگاه[5](تك اجاره‌اي)
3/3
خرده‌فروشي‌هاي صرفا تحت اجاره يك فروشگاه (تك اجاره‌اي) در مناطق تجاري
5
مراكز خريدي كه چندين واحد خرده‌فروشي اجاره‌اي در اجاره چندين موجر متفاوت قرار دارند با مساحت بيش از يك آكر
5

ميني مال‌ها با فروشگاه‌هاي اجاره‌اي با مساحت كمتر از يك آكر
10[6]
Source:market parking requirements/March 2007
*** هر فوت برابر با 48/30 سانتي‌متر است.
در خصوص رستوران‌ها و ساير فضاهاي خدمات‌رساني در شهر كه نياز بيشتري به پاركينگ و امكانات جانبي احساس مي‌شود، براي هر واحد، پاركينگ جداگانه‌اي داخل مراكز خريد و بر اساس نياز در صورتي‌كه هر واحد از مراكز خريد در اجاره جاهاي مختلف نباشد(به اصطلاح تك اجاره‌اي مي‌باشد) بايد در نظر گرفته شود

‌Nielsen Index-3
Discounter Store-4
Consumer store-5
4-Department self-service store
Standalone single tenant -7
[6] - البته اين تعداد پاركينگ تا 50درصد با تاييد مجوزهاي كاربري و بسته به موقعيت قابل كاهش است.
بررسي عوامل موثر درساختار و عملكرد نظام توزيع كالا

نظام توزيع كالا در واحدها و بنگاه‌هاي عمده فروشي و خرده‌فروشي نقش موثر و اساسي در اقتصاد هر كشوري بر عهده دارد. چرا كه نهايت هر فعاليت اقتصادي، مصرف است، كه تحقق آن محتاج شكل‌گيري فرآيندهايي است كه مي‌توان آنها را به دو حيطه كلي فرآيند توليد و فرآيند توزيع تفكيك كرد. فرآيند توزيع در واقع حلقه اتصال ميان توليد و مصرف كالا است كه هرچه اين فرآيند در زمان و هزينه كمتري انجام پذيرد، نشان‌دهنده توسعه و رشد بيشتر نظام توزيع در اقتصاد كشور است. بر اين اساس مي‌توان عوامل موثر در توسعه و رشد هم از نظر ساختار و هم عملكرد نظام توزيع كالا را در هر كشوري به‌شرح ذيل در نظر گرفت .
زمان كمتري از توليد‌كنندگان به مصرف‌كنندگان انتقال يابد، ‌نشان‌دهنده توسعه و رشد بيشتر نظام توزيع است، در چنين شرايطي مصرف‌كنندگان در زمان كمتري (با رعايت استاندارهاي مربوطه) به 1- زمان انتقال كالا از توليد به مصرف: در فرآيند انتقال كالا از توليد به مصرف هر چه كالاها در كالاهاي مورد نيازشان دسترسي پيدا مي‌نمايند.
2- هزينه انتقال كالا از توليد به مصرف: در فرآيند انتقال كالا از توليد به مصرف عامل دوم كه در صورت بهينه بودن نقش زيادي در رشد و توسعه اقتصاد كشور همچنين بهبود ساختار و عملكرد نظام توزيع كالاها دارد، هزينه اين انتقال است كه به قيمت كالاها اضافه مي‌شود. بر اين اساس هر چه هزينه انتقال كمتري به قيمت كالاها اضافه شود آنگاه عملكرد نظام توزيع مطلوب‌تر و رفاه مصرف‌كنندگان بيشتر مي‌گردد. قابل ذكر است كه در يك نظام مطلوب توزيع كالاها، سهم هزينه توزيع از قيمت عرضه كالاها به مصرف‌كننده هر چه كمتر باشد نشان از ساختار بهتر و در نتيجه عملكرد بهينه نظام توزيع كالاها است.
3- هزينه مصرف كننده براي دسترسي به كالاهاي مورد نيازشان: عامل مهم ديگر در فرآيند توزيع كالا از توليد به مصرف، دسترسي مصرف‌كنندگان با صرف كمترين هزينه حمل‌ونقل و تلاش فيزيكي براي تهيه كالاها است. اين عامل را مي‌توان به عنوان عاملي كه از نظر مصرف‌كننده علاوه بر پرداخت قيمت خريد كالاها صرف مي‌شود، در نظر گرفت. قابل ذكر است عوامل زمان و هزينه در نظام توزيع كالاها بر اساس سياست‌هاي كلان اقتصاد، كليه قوانين و مقررات مصوب در زمينه فعاليت توزيع كالاها و در نهايت رفتار فعالان نظام توزيع تعيين مي‌شوند، اما دسترسي هزينه‌اي است كه مصرف‌كنندگان با توجه به نظام تجاري، اداري و مسكوني شهرها (محل قرارگيري بنگاه توزيع كننده كالا، محل سكونت مصرف‌كننده و امكانات و زير ساخت‌هاي حمل و نقل) و ساير مناطق كشور براي خريد كالاها صرف مي‌نمايند.
به‌طور كلي ساختار و عملكرد نظام توزيع كالاها در خصوص صرف زمان و هزينه انتقال كالاها از توليد به مصرف و هزينه دسترسي مصرف‌كنندگان در هر كشوري تحت تاثير مستقيم سياست‌هاي اقتصادي دولت و قوانين و مقررات مربوط به ايجاد، گسترش و فعاليت فعالان اين بخش قرار دارد. با توجه به اين موضوع دولت‌ها مي‌توانند در كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت با سياست‌گذاري، برنامه‌ريزي و نظارت اصولي بر بازار توليد تا عرضه كالاها به‌خصوص در زمينه رعايت حقوق مصرف‌كنندگان - جلوگيري از اجحاف و در صورت هرگونه اجحافي بازپس‌گيري خسارت وارده به مصرف‌كنندگان- موجب شكل‌گيري صحيح، كارآ و بهينه نظام توزيع كالا با توجه به استفاده از ابزار و روش‌هاي نوين می گردند . شايان ذكر است وظیفه اصلی نظام توزيع كالاي مطلوب ارائه كالاها بدون اجحاف‌هاي مختلف به خريدران است که در ساماندهی آن طوری برنامهریزی می شود که در صورت واردآمدن هر گونه اجحافي به ‌خريدران ، امكان پس‌دادن كالا و دريافت خسارت وارده برای آنان میسر باشد. بر اين اساس فعالان اين بخش تنها با توجه به عملكرد و ارائه خدمات بهتر به مشتريان سود بيشتري کسب مي نمایند ، در نتيجه واحدهاي توزيع‌كننده كالاها در يك فضاي رقابتي براي ماندگاري در بازار بايد از جديدترين و بهترين ابزار و روش‌هاي فعاليت در جهت كسب سود بيشتر استفاده نمايند. بر اين اساس عوامل زمان، هزينه و دسترسي در فرآيند انتقال كالا از توليد به مصرف اگرچه تحت تاثير سياست‌ها و فضاي كلان اقتصاد كشور براي هر كالايي در نظر گرفته مي‌شود، اما لازم است دولت‌ها علاوه بر موارد فوق، با وضع قوانين و مقررات مشخص در زمينه حداقل امكانات و پيش‌نيازهاي سخت‌افزاري و نرم‌افزاري براي فعالان نظام توزيع، فضا را براي عملكرد بهتر آنان به خصوص در زمينه رعايت استاندارد‌هاي ضروري سلامت كالاها در كليه مراحل اين فرآيندها را ميسر ‌سازند. با توجه به اين موضوع در اكثر كشورها، دولت‌ها براي بهبود ساختار و عملكرد نظام توزيع كالاها با ايجاد فضاي رقابتي بين بنگاه‌ها طوري سياست‌گذاري مي‌نمايند كه عوامل موثر زمان، هزينه و دسترسي در فرآيند انتقال كالا از توليد به مصرف حداقل باشد که اين امر تحت تاثير سياست‌هاي كلان اقتصادي و اجتماعي انجام مي‌گيرد. اما براي تاكيد بر رعايت حقوق مصرف‌كنندگان از طريق تصويب قوانين و مقررات اقدام به ايجاد سازوكاري جهت استفاده از حداقل استانداردهاي سلامت توزيع همچنين در صورت تحميل شدن هر گونه اجحافي به مصرف كنندگان روش و نظام بازپس‌دادن كالا و دريافت خسارت و جريمه را مشخص می نمايد. در اين ارتباط لازم است دو قيد مهم و اساسي از طرف دولت جهت رعايت استانداردهای معمول توسط هر فرد حقيقي و حقوقي كه اقدام به فعاليت در نظام توزيع كالاها مي‌نمايد، در قالب قوانين و مقررات تصويب و ابلاغ گردد.
قيد اول: قوانين و مقررات رعايت حداقل استانداردهاي مشخص در تمام مراحل فرآيند توليد تا مصرف كالاها: اين قوانين بايد شامل بسته‌بندي، حمل‌ونقل و نگهداري هر كالايي با توجه به فسادپذيري آنها و در نهايت فضا و ابزارهاي لازم و ضروري براي عرضه‌كالاها در جهت سالم و بهداشتي نگهداشتن و تا انتقال آن به مصرف‌كننده باشد.اين قيد از طريق تصويب قوانين و مقررات و آئين‌نامه‌هاي اجرايي مربوطه براي فعاليت دركليه فرآيندهاي توليد تا توزيع كالاها تعيين و اعلام و با توجه به آن كنترل، نظارت و بازرسي توسط نهادهاي ذيربط صورت مي‌پذيرد. بر اين اساس هر فردي (حقيقي يا حقوقي) كه در نظام توزيع كالاها فعاليت دارد (يا مي‌خواهد در اين زمينه فعاليت نمايد)، مي‌بايد حداقل اين استاندارها را كه بيشتر به استاندارادهاي سلامت حمل‌ونقل، نگهداري و توزيع كالاها است - بعد از رعايت اين امور در فرآيند توليد- ، رعايت نمايد.قابل ذكر است در بعضي كشورها افراد بعد از شروع فعاليت در توزيع كالاها و تشكيل بنگاه مربوطه، در زمينه رعايت موارد مد نظر اين قيد توسط نهادهاي دولتي يا حتي مردمي كه براي اين منظور تشكيل مي‌شوند، كنترل و نظارت مي‌گردند.
قيد دوم: قوانين و مقررات براي رعايت حقوق مصرف‌كننده تصويب و ابلاغ گردد كه اولا فضاي مطلوب براي دسترسي همه مردم به انواع كالاها بدون اجحاف‌هاي مختلف به خصوص در زمينه قيمت كالاها ميسر باشد ثانيا در صورت وارد شدن هرگونه اجحافي به مصرف‌كنندگان، ‌امكان دريافت زيان‌هاي وارد شده به آنان،‌ ميسرباشد.
با توجه به موارد فوق‌الذكر،بايد اذعان داشت كه عوامل موثر در عملكرد مطلوب و كارآ نظام توزيع كالاها و رعايت قيدهاي استاندارد‌هاي توزيع سلامت كالاها و حقوق مصرف‌كنندگان اگرچه تحت تاثير عوامل متعدد اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی است اماتاثیر سياست‌هاي كلان اقتصاد كشور و قوانين و مقررات دولت‌ها (ملي‌ومحلي) هم پر رنگترند و هم امکان برنامه ریزی وسیاستگذاری در این زمینه ها برای دولتمردان امکانپذیر است . هم چنين در اين بين ایجاد دستگاه‌ها و سازمانهاي كارآ متولي كنترل، نظارت و بازرسي بر ساختار و عملكرد فعالان فرآيند انتقال کالاها از توليد تا مصرف در كليه مراحل مربوطه از ضرورت و اهميت بالايي برخوردار مي‌باشد.در صورتي كه اقدامات دولت در زمينه عوامل موثر و قيدهاي مربوطه انجام پذيرد آنگاه توزيع كنندگان اقدام به ارائه بهترين‌ خدمات در يك فضاي رقابتي براي عرضه كالاهاي كاملا سالم و با قيمت واقعي مي‌نمايند، چرا كه در صورت عدم رضايت مصرف‌كنندگان از خريدشان ، آنها با توجه به قوانين و مقرارت در قيدهاي فوق‌الذكر، امكان پس دادن كالاوحتی دريافت خسارت وارده و يا جلوگيري از ادامه فعاليت متخلفين وجود دارد.
حال با توجه به عوامل موثر در شكل‌گيري يك نظام توزيع كالاي كارآ كه در اثر اتخاذ سياست‌هاي مناسب دولتها وهمچنين با توجه به قوانين و مقررات ذكر شده در قيدهاي فوق‌الذكر و سایر عوامل به‌وجود مي‌آيد، كانال‌هاي توزيع كالاها شكل مي‌گيرند. بر اين اساس در يك اقتصاد پيشرفته و توسعه يافته انتقال كالا از توليد تا مصرف‌ در حداكثر سه كانال توزيع به‌شرح نمودار ذيل شكل‌ مي‌گيرد.
1)كانال توزيع اول (توليدكننده خود عرضه‌كننده كالا به مصرف‌كننده باشد)
توليدكننده(واردكننده ) مصرف‌كننده

2)كانال توزيع دوم (توليدكننده كالا را از طريق يك‌ واسطه خرده‌فروشي به مصرف‌كننده‌ارائه مي‌ نمايد)
توليد كننده (واردكننده) خرده فروش مصرف‌كننده

3) كانال توزيع سوم (توليدكننده كالا را با دو واسطه (عمده‌فروش و به خرده‌فروش) به‌مصرف‌كننده انتقال دهد)
توليدكننده (واردكننده) عمده‌فروش خرده‌فروش مصرف‌كننده

شكل (1) كانال‌هاي توزيع مطلوب كالا





جدول (1) – مقايس



شايان ذكر است استفاده از هر كدام از كانال‌هاي توزيع كالا در شكل(1) در كشورهايي


شایان ذکر است استفاده از هر کدام از کانال های توزیع کالا در شکل (1) در کشورهای مختلف تحت تاثير نوع و ماهيت كالاها، قوانين و مقررات دولت‌هاي ملي و محلي براي فعالان نظام توزيع، سطح فن‌آوري اطلاعات و ارتباطات براي استفاده‌ از ابزار و روش‌هاي نوين توزيع كالاها و ماشين‌آلات و ابزار شناخته و عرضه شده در زمينه توزيع كالاها در كشور، سطح دانش، سواد و سليقه مصرف‌كنندگان و در نهايت سياست‌هاي كلان اقتصاد كشورها بستگی دارد كه اين عوامل در رابطه‌هاي ذيل آورده شده‌اند. نكته مهم و قابل ذكر اينكه بخشي از اين عوامل موثر در نظامهای توزيع كالا در هر كشورهاي مختلف تحت تاثير فرهنگ،‌ سنن، ‌سليقه، ‌باور و ... عموم مردم قرار دارد و بخشی دیگر‌ همان گونه كه در قبل نيز به آنها اشاره شد تحت تاثير فعاليت‌هاي دولت‌ها قرار دارد، اين موضوع موجب شده كه نظام توزيع كالا در كشورهاي مختلف با هم تفاوت‌هاي جزیی داشته باشند. اين موضوع را مي‌توان در كشورهاي توسعه يافته نيز مشاهده كرد بطوریکه مثلا در کشور ژاپن با توجه به فرهنگ وسنت آنها شکل بنگاههای توزیع کننده کالاها تا حدودی با سایر کشورهای توسعه یافته متفاوت است. با توجه به اين موضوع در رابطه هاي كه در ادامه ارائه مي‌شوند سعی شده به بخش اعظم عوامل موثر بر ساختار و عملکرد نظام توزيع كالاها بيش از آن چه در ابتدا ارائه شد آورده شوند ، باید توجه شود اين عوامل هم عوامل در دست دولتها است و هم عواملي كه مربوط به قلمرو اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي عموم مردم و كشورها استشامل می باشند. اما چون عوامل موثربر ساختار و عملکرد نظام توزيع كالاها در قلمرو اجتماعی و فرهنگی مردم و كشور ، عمدتا زمان زيادي طول مي‌كشند كه تغيير و بر نظام توزیع کالاها تاثیر نمايند ، نظير تغيير سطح سواد و دانش مردم و همچنين با توجه به نقش پررنگ‌تر عوامل در دست دولت‌ها وزمان سریع اثر این گونه سیاست گذاریها ، براي تغيير و تحول نظام توزيع در كوتاه مدت و ميان مدت و اصلاح نواقص آن سياستگذاری دولت در این زمینه مناسب و ميسر است. اما همان گونه اه اذعان شد ، تنها عوامل موثر در نظام توزيع کالاها عوامل اقتصادي و تنها در حوزه فعاليت دولت نمي‌باشند و عوامل زيادي در قلمرو اجتماعي و فرهنگي عموم مردم علاوه بر عوامل در دست دولت در اين زمينه موثر است که در رابطه های (1) تا (4) به عمده ترین آنها اشاره می شود.


رابطه(1)

نظام توزيع كالا

نوع و ماهيت كالاها
ويژگي‌هاي توسعه دانش و سليقه‌مصرف‌كنندگان
سطح‌فن‌آوري‌اطلاعات و ارتباطات،ابزارو روش‌هاي شناخته توزيع در كشور
+
+
=

+
+
سياست‌هاي و كلان‌اقتصاد كشورها
قوانين و مقررات رعايت استانداردهاي مختلف در ايجادوفعاليت بنگاه‌هاي توزيع‌كننده كالاها
ساير عوامل موثر




در رابطه (1)، نظام توزيع كالا در هر كشوري را به ويژگي‌ها و ماهيت‌ كالاها، مصرف‌كنندگان، پيشرفت و گسترش فن‌آوري اطلاعات و ارتباطات‌، حداقل استانداردهاي مصوب دولت‌ها براي فعاليت در توزيع كالاها و در نهايت فضاي كلان اقتصادي كشور در نظر گرفته است. نوع و ماهيت كالاها نیز خود تحت تاثير عواملي است كه در رابطه (2) در اين زمينه بيشتر توضيح داده شده است.
رابطه(2
محدوديت قوانين و مقررات فرآيند توليد تا عرضه كالاها
محدوديت فساد پذيري و ماندگاري كالاها
محدوديت حمل و نگهداري كالاها

نوع و ماهيت كالاها)
+
+
+
=
محدوديت قيمت و خدمات پس از
فروش كالاها

محدوديت برند و مارك تجاري و تبليغاتي كالاها

ساير عوامل موثر
محدوديت فرهنگ، سنن،‌آداب و... در خريد كالاها
+
+ + +

ويژگي‌هاي توسعه دانش و سليقه مصرف‌كنندگان نیز ازجمله عوامل موثر بر نظام توزیع کالا در كشورهای مختلف است که از اهميت زيادي برخوردار است و خود تحت تاثير عوامل ذكر شده در رابطه (3) مي‌باشد.

رابطه (3))
ويژگي‌هاي توسعه دانش و سليقه مصرف‌كنندگان
سطح سواد و دانش عمومي مصرف‌كنندگان
سليقه و ترجيحات مصرف‌كنندگان
هدف مصرف‌كنندگان از خريد كالا
=
+
+

+ + = =

سطح اعتماد عمومي مصرف‌كنندگان و عرضه‌كنندگان جامعه
ساير عوامل موثر
+


همچنين سطح فن‌آوري اطلاعات و ارتباطات و ابزار و روش‌هاي شناخته شده توزيع كالا در هر كشوري خود بر اساس آنچه در رابطه (4) آمده است، مي‌باشد.
رابطه(4)
سطح فن‌آوري اطلاعات و ارتباطات و ابزار و روش‌هاي شناخته شده توزيع كالا در كشور
سطح پيش‌رفت توليد و عرضه ابزار و روش‌هاي نوين توزيع بين عرضه‌كنندگان كالا در كشور
حداقل استانداردها در قوانين و مقررات فعاليت در نظام توزيع كالا
سطح توسعه و پيش‌رفت ابزار و روش‌هاي نوين در نظام بانكي كشور
+ + =


سطح توسعه و پيشرفت قوانين و مررات قضايي و حقوقي در زمينه مجازات متخلفين نظام توزيع كالا
سطح توسعه و پيشرفت فن آوري ارتباطات و اطلاعات در كشور
ساير عوامل موثر
+
+



حال با توجه به چهار رابطه فوق كه به‌صورت اجمالي و مختصر عوامل موثر در ساختار و عملكرد نظام توزيع كالاها را در كشورهاي مختلف به‌خوبي نشان مي‌دهد، مي‌توان عوامل متعددي را بر شكل‌گيري كانال‌هاي توزيع كالا در هر نظام موثر دانست.که در صورت بهينه و مطلوب بودن برنامه ریزی و سیاستگذاری در زمینه عوامل ارائه شده در چهار معادله فوق‌الذكر، نظام توزيع كالا، در جهت انتقال كالا از توليد (واردات) به مصرف، ضمن صرف كمترين هزينه و كمترين زمان در اين فرآيند، كليه استاندارهاي سلامت توزيع كالاها و استانداردهاي رعايت حقوق مصرف‌كننده در نظر گرفته مي‌شود. در اين صورت فعالان نظام توزيع از ابزار و روش‌هاي مطلوب در يك فضاي رقابتي در جهت رفاه مصرف‌كنندگان و توليد كنندگان، در كليه فرآيندهاي مربوطه از توليد تا مصرف استفاده مي‌نمايند و اقدام به توسعه و گسترش امكانات سخت‌افزاري و نرم‌افزاري در يك فضاي رقابتي براي كسب بيشترين سود مي‌نمايند. بر اين اساس وجود امكانات مختلف سخت‌افزاري نظير ساختمان، ماشين‌آلات، ابزار و ... درتوزيع كالاها، اگر چه تا حدودي مربوط به قوانين و مقررات دولتي و عمومي براي رعايت حداقل پيش‌ نيازهاي فعاليت در اين زمينه‌ها است اما بخش عمده مربوط به رقابت بنگاه‌هاي خصوصي در كسب سود بيشتر است.
اصناف و شهرداریها
امروزه در تمام شهرهاي دنيا، شهرداري‌ها به عنوان نهادهاي مدني، محلي، عمومي و غيرانتفاعي وظايف عمده‌اي را برعهده‌ دارند و حجم عظيمي از وظايف گذشته دولت‌ها توسط اين نهادهاي محلي انجام مي‌گيرد. شهرداري‌ها در نقاط مختلف جهان وظايف متعددي، از حفاظت محيط زيست و ميراث فرهنگي و انجام امور زيربنايي گرفته تا آموزش و پرورش، تنظيم محدوده اداري، تجاري، مسكوني و كنترل و نظارت بر واحدهاي صنفي و تجاري را برعهده دارند.
واگذاري مسؤوليت نظارت و كنترل واحدهاي صنفي به شهرداري‌ها و انجام وظيفه مهم اداره و توسعه شهر توسط آن‌ها موجب شكل‌گيري يك مديريت واحد در امور صنفي و تجاري در شهرها مي گردد و در اين شرايط نه تنها خدمات ارايه شده توسط واحدهاي صنفي از كيفيت مطلوب‌تري برخوردار خواهد شد، بلكه ساماندهي و هدايت آن‌ها نيز به مراتب آسان‌تر خواهد بود.
موضوع مورد بحث در اين گزارش بررسي اجمالي و مختصر واگذاري امور اجرايي، كنترل و نظارت واحدهاي صنفي (به جزء سياست‌گذاري كلان نظام صنفي كشور) و ضرورت محول كردن امر ساماندهي و نظارت بخش تجاري به شهرداري‌ها با توجه به تجربه ساير كشورها مي‌باشد.
از تفاوت‌هاي اساسي وضعيت اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ايران با ساير كشورها به خصوص كشورهاي توسعه يافته، شكل، شيوه و ساختار توزيع كالاست. بدين‌ترتيب كه واحدهاي صنفي در ايران به صورت سنتي در تعداد بسيار زياد، در متراژهاي كوچك و عدم رعايت اصول شهرسازي و پيش‌نيازهاي رفاهي مصرف‌كنندگان نظير داشتن پاركينگ مناسب، ايجاد و گسترش يافته‌اند. همچنين نظام توزيع كالا در ايران به دلايل مختلف جهت استفاده از روش‌ها و ابزارهاي نوين تجاري شكل نگرفته است و با توجه به عدم رعايت اصول شهرسازي در ساخت و ساز اين‌گونه واحدها عموماً مشاهده مي‌گردد واحدهاي صنفي در حاشيه خيابان‌ها و بدون داشتن امكانات مطلوب نگهداري كالا و خدمات قابل ارايه به مصرف‌كنندگان، باعث ايجاد هزينه‌هاي جنبي فراوان براي مصرف‌كنندگان گرديده‌اند.
طي سال‌هاي گذشته شهرداري‌ها، براي افزايش درآمد اقدام به دريافت عوارض تبديل كاربري و احداث مجتمع‌هاي بزرگ تجاري نموده‌اند، كه نتيجه آن گسترش و توسعه بي‌رويه و بيش از حد مجتمع‌هاي تجاري بوده است و گسترش بي‌رويه مجتمع‌هاي تجاري موجب افزايش هزينه‌هاي دلالي و بالا رفتن قيمت كالاها شده است. در اين بين تعداد زيادي واحد صنفي نيز به اين مجموعه‌ها اضافه گرديده كه در اغلب موارد، ايجاد و گسترش اين واحدهاي صنفي موجب ايجاد نارسايي‌هايي براي صنوف فعال در آن مناطق گرديده است.
گستردگي وظايف شهرداري ها هم در كشورهايي كه از شيوه حكومتي فدرال تبعيت مي‌كنند و هم
در كشورهاي تك ساختي به چشم مي‌خورد. در مجموع تقسيم وظايف ميان دولت و شهرداري ها، تابع قراردادهاي پذيرفته شده‌اي است كه در اين كشورها اعمال مي‌شود و تقسيم وظايف امري قراردادي است. گستردگي وظايف شهرداري‌ها در كشورهاي توسعه يافته علاوه بر قراردادهاي پذيرفته شده در آن‌ها ناشي از نگرشي نويني است كه به شهرداري‌ها به عنوان سازمان‌هاي مسؤول مديريت شهري وجود دارد.
در اين راستا يكي از صدها وظايفي كه در كشورهاي توسعه يافته برعهده شهرداري‌ها است، فراهم كردن بسترهاي لازم به منظور توسعه و بهبود شرايط اقتصادي و تجاري شهرها براي حركت به سمت توسعه پايدار مي‌باشد. به عبارت ديگر علاوه بر وظايفي مثل ارايه خدمات شهري و خدمات فرهنگي، تأمين خدمات آموزشي، و .... دخالت در حوزه اقتصاد شهري نيز از وظايف عمده و اساسي شهرداري‌هاست. ايفاي وظيفه در اقتصاد شهري توسط شهرداري‌ها عبارت است از تدارك فرصت‌هاي اشتغال، جذب سرمايه‌گذاري اقتصادي، برنامه‌ريزي، ساماندهي و نظارت بر فعاليت واحدهاي صنفي در جهت رفاه شهروندان و تهيه و تنظيم برنامه‌هاي اقتصادي منطقه اي و نظارت بر عملكرد آن‌ها.
همچنين در كشورهاي توسعه يافته از آن‌جا كه واحدهاي صنفي خرده‌فروشي و زنجيره‌اي (نظام توزيع كالا و خدمات) در زيرمجموعه سياست‌گذاري شهرداري‌ها قرار دارند، آنها براساس اصول شهرسازي و برنامه جامع شهر و تفكيك مناطق مسكوني، تجاري و اداري اقدام به فعاليت در اين زمينه‌ مي‌نمايند. همچنين شهرداري‌ها براي گسترش واحدهاي صنفي بزرگ و زنجيره‌اي اقدام به ارائه تسهيلات مالي و شهري مي‌نمايند، بدين‌ترتيب در جهت گسترش اين‌گونه واحدها در محل هاي مناسب اقدام به ساخت جاده، پاركينگ و ... مي‌نمايند. همچنين از توسعه واحدهاي صنفي داخل شهر كه موجب ايجاد مشكلات حمل و نقل و غيره براي مصرف‌كنندگان مي شوند، جلوگيري مي نمايند.

پيشنهاد:
وزارت بازرگاني در حال حاضر متولي تجارت داخلي و خارجي و همچنين متولي نظارت بر واحدهاي صنفي مي‌باشد. ساماندهي و نظارت بر واحدهاي صنفي، همراه با حمايت از مصرف‌كنندگان، توليدكنندگان و در نهايت توزيع‌كنندگان ازجمله اهداف و وظايف اساسي اين وزارت‌خانه مي‌باشد. متأسفانه در حال حاضر علي‌رغم فعاليت‌هاي گسترده وزارت بازرگاني، وضعيت نظام توزيع كالا و خدمات با مشكلات متعددي روبرو است به نحوي كه نه تنها كالا و خدمات با هزينه بسيار بالايي در اختيار مصرف‌كنندگان قرار مي گيرد بلكه استانداردهاي سلامت فرآوري، نگهداري و توزيع كالا نيز رعايت نمي‌گردد. به‌طور كلي نظام توزيع كالا و خدمات در ايران نياز به بازنگري اساسي در جهت حمايت از مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان دارد.
لذا بر اين اساس پيشنهاد مي‌گردد وزارت بازرگاني براي تمركز بيشتر در حوزه سياست‌گذاري و اصلاح نظام توزيع كالا و خدمات، برخي از امور مربوط به بخش توزيع كالا و خدمات ازجمله نظارت و كنترل بر واحدها و سازمان‌هاي صنفي را به شهرداري‌ها (نظير اكثر كشورهاي جهان) واگذار نمايد. چرا كه در هر شهري با توجه به ويژگي‌هاي جغرافيايي، جمعيتي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و ... مي بايد اقدام به ساماندهي واحدهاي صنفي در جهت حمايت از مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان آن شهر صورت پذيرد. شهرداري‌ها با توجه به برنامه جامع شهرها و ساختار بازرگاني آن شهر اقدام به تقسيم‌بندي شهر به مناطق تجاري، مسكوني و اداري مي‌نمايند و براساس اين برنامه اقدام به حمايت از گسترش شيوه مورد پسند مردم آن شهر در حوزه توزيع كالا و خدمات با توجه به خصوصيات محلي آن منطقه مي‌نمايند. در اين ارتباط شهرداري‌ها اقدام به ارائه تسهيلات در زمينه سياست‌هاي مدنظر و دريافت عوارض نموده و از رشد شيوه‌هاي پرهزينه براي مصرف‌كنندگان جلوگيري مي نمايند. براين اساس واگذاري وظيفه ساماندهي، برنامه‌ريزي و نظارت بر نظام صنفي هر شهر به شهرداري و شوراي شهرها اولا،ً موجب مي‌شود كه وزارت بازرگاني بخش اعظم نيرو و پتانسيل خود را در زمينه اهداف متعالي تشكيل اين وزارت‌خانه صرف نمايد، چرا كه در حال حاضر نيروي زيادي از اين وزارت‌خانه در حوزه سازمان‌دهي نظام صنفي و بخش توزيع كالا و خدمات صرف مي‌شود. ثانياً با واگذاري اين امر به شهرداري‌هاي شهرهاي مختلف كشور، آنان عملاً در يك فضاي رقابتي براي بهبود وضعيت توزيع كالا و خدمات در شهر مورد نظرشان و جلب سرمايه بيشتر براي اين منظور، اقدام به فعاليت مي نمايند و با توجه به امكانات، سرمايه، نيروي انساني و شناخت از پتانسيل‌هاي مالي، انساني و فيزيكي شهر، اقدام به برنامه‌ريزي در اين زمينه براي بهبود وضعيت شهر نسبت به ساير شهرها و نظارت بر بازار مي نمايند. مردم نيز در اين وضعيت براي انتخاب كانديداهاي شوراي شهرها و به‌طور غيرمستقيم شهرداري‌ها به كساني رأي مي دهند كه در زمينه بهبود توزيع كالا و خدمات فعاليت بهتر و بيشتري انجام دهند.
همچنين قابل ذكر است توزيع كالا و ارائه خدمات در كمترين زمان و هزينه، همراه با رعايت اصول سلامت نگهداري، فرآوري و توزيع كالاها ازجمله مهمترين دغدغه‌هاي دولت و مردم مي باشد و اهميت بسياري در توسعه سلامت و كاهش هزينه هاي بهداشتي و پزشكي مردم در شهرها دارد. در اين ارتباط كاركرد اصولي بخش توزيع در زمينه حمايت از مصرف‌كنندگان و توليدكنندگان نيز از اهميت بسياري برخوردار مي‌باشد كه مي بايد با اصلاح وضعيت فعلي در جهت رفع اين مشكل، اقدامات اساسي صورت پذيرد. در اين راستا واگذاري امور ساماندهي، برنامه‌ريزي و نظارت بر توزيع كالا و خدمات توسط شهرداري‌ها امري لازم و ضروري به نظر مي‌رسد.
شايان ذكر است با توجه به تنوع وضعيت جغرافيايي و آب و هوايي مناطق كشور، حداقل امكانات و زيرساخت‌هاي موردنياز براي فعاليت در زمينه توزيع كالا و ارائه خدمات بايد در شهرهاي مختلف متفاوت باشد. چرا كه در مناطق گرمسير نياز به سردخانه و يخچال‌هاي مناسب و در مناطق سردسير نياز به ديگر زيرساخت‌هاي مرتبط مي‌باشد. همچنين نظارت بر بازار كالا و خدمات مي‌بايد با توجه به وضعيت فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي شهرها متفاوت باشد. در گذشته شهرداري‌ها تنها احداث‌كننده زيرساخت‌ها بودند، اما اكنون در كشورهاي پيشرفته مديريت زيرساخت‌هاي شهري نيز برعهده شهرداري‌ها است. اين‌گونه موارد نيز نشان دهنده اهميت بالاي واگذاري اين مسؤوليت از وزارت بازرگاني به شهرداري‌ها مي‌باشد.
وضعيت غذا در جهان، نيروهاي محرك و اقدامات مورد نياز(گزارش ششم)
پيش‌بيني تغييرات قيمت موادغذايي در آينده

تغييرات قيمت موادغذايي در سالهاي آتي به چه صورت خواهد بود؟ اين موضوع از جمله سوالات اساسي دولت‌مردان، سياست‌گذاران، سرمايه‌گذاران، سفته بازها، كشاورزان و ميليون‌ها نفر در جهان مي‌باشد. اگرچه مطالعه جامعي براي پاسخگويي به اين سوال لازم است و بايد عدم حتميتهاي ايجاد شده به‌وسيله عرضه، تقاضا، بازار و سياست‌ها در آن مورد بررسي قرار گيرند، اما پيش‌بيني واحد اطلاعات اقتصادي،[1] افزايش 11 درصد در قيمت غلات و5 درصد در قيمت دانه‌هاي روغني را در دو سال آينده پيش‌بيني كرده است[2]. مطالعه( OECDوFAO ) ارقام بيشتري را پيش‌بيني مي‌كنند و بر اساس آن قيمت‌ غلات دامي،گندم و دانه‌هاي روغني به ترتيب 34، 20 و 13 درصد افزايش خواهد يافت.
يكي ديگر از مطالعاتي كه اثر افزايش قيمت‌ها را در بين سالهاي 2005-2000 و به‌علاوه توسعه سوختهاي گياهي بررسي كرده است مدلIMPACT موسسه بين المللي تحقيقات غذايي است. بر اساس اين مطالعه بخشي از عدم توازن در معادلات غذاي جهاني مربوط به توسعه سوختهاي گياهي است و ساير شوكهاي عرضه و تقاضا در اين عدم توازن نقشي مهمي بازي مي‌كنند. همچنين در دوره 2015-2000 بيشترين افزايش در قيمت غلات بر اساس قيمتهاي جاري آمريكا در دامنه 20-10 درصد پيش‌بيني شده و با ادامه كاهش ارزش دلار آمريكا، ممكن است افزايش بيشتري بر اساس قيمت دلار آمريكا صورت گيرد. نتايج نشان مي‌دهند زماني كه تقاضا به دليل افزايش رشد درآمد در كشورهاي در حال توسعه در حال افزايش مي‌باشد، تغييرات طرف عرضه (شامل خشكسالي، كمبود و تغيير سطح زيركشت كالاهاي اساسي به نهاده‌هاي توليد سوختهاي گياهي) نيروي موثر بزرگي در افزايش قيمت‌ها است. بر اساس اين سناريو ادامه رشد بالاي درآمد (اما عدم شوك عرضه) باعث خواهد شد تا قيمت‌هاي موادغذايي در سطح بالايي باقي بماند.

چه كساني از افزايش قيمت مواد غذايي سود برده و چه كساني زيان مي‌بينند؟

افزايش قيمت غلات اثر يكساني در بين كشورها و گروه‌هاي جمعيتي ندارد و بر اساس مطالعات انجام شده نرخ مبادله صادركنندگان خالص غلات در آينده بهبود خواهد يافت. در حالي كه واردكنندگان خالص با افزايش هزينه‌ها براي جبران افزايش تقاضاي داخلي مواجه خواهند بود. تعداد واردكنندگان خالص غلات در جهان چهار برابر صادركنندگان آن مي‌باشد. حتي اگر چين بزرگترين توليدكننده غلات در جهان باشد به علت مصرف بالاي داخلي، واردكننده خالص اين محصول نيز هست. در مقابل هند كه يكي از توليدكنندگان بزرگ غلات است به عنوان يك صادركننده خالص محسوب مي‌گردد. همچنين همه كشورهاي آفريقايي واردكننده خالص غلات مي‌باشند.
افزايش قيمت همچنين امكان ادامه و افزايش كمكهاي غذايي را نيز تحت تاثير قرارداده است. كمكهاي غذايي جهان كمتر از 4/0 درصد كل توليد مواد غذايي در جهان است. جريان ارائه كمكهاي غذايي در سال 2006 به كمترين ميزان خود از سال 1973 رسيد. ميزان كمكهاي غذايي در اين سال، 40 درصد كمتر از سال 2000 بوده است.[3] در سطح خرد، ميزان انتفاع يا ضرر خانوارها از افزايش قيمتهاي مواد غذايي به اين بستگي دارد كه اين خانوارها فروشنده (توليدكننده) اين گونه مواد مي‌باشند يا خريدار آن. از آنجا كه مواد غذايي سهم بالايي از هزينه‌هاي خانوارهاي فقير را تشكيل مي‌دهد، افزايش قيمت اين كالاها موجب كاهش كمي و كيفي مصرف غذا خواهد شد. بررسي تاثير افزايش قيمت موادغذايي بر خانوارهاي فقير نشان مي‌دهد كه تعداد خريداران فقير مواد غذايي در بوليوي، اتيوپي، بنگلادش و زامبيا در مقايسه با اقشار فقير توليد‌كننده و فروشنده موادغذايي در اين كشورها بيشتر مي‌باشد، در نتيجه در مجموع اقشار فقير به‌دليل افزايش قيمت مواد غذايي بيشتر ضرر كرده‌اند.
در مجموع از منظر تغيير درآمد توليد كنندگان كشاورز فقير، به‌دليل افزايش قيمت مواد غذايي شواهدي دال بر اين كه افزايش قيمت‌ها، موجب انتفاع اين خانوارها باشد، وجود ندارد.

نتيجه‌گيري
1- رشد بالاي اقتصادي در برخي كشورهاي در حال توسعه ، از جمله دلايل اصلي در تغيير تقاضاي موادغذايي و گرايش به محصولات كشاورزي با ارزش افزوده بالا و محصولات فرآوري شده ‌ در جهان مي‌باشد.
2- رشد اندك عرضه، كاهش موجودي و ذخاير انبارها، شوكهاي عرضه در زمان افزايش تقاضا براي خوراك دام، غذا و سوخت منجر به افزايش شديد در قيمت مواد غذايي شده و اين قيمتها به زودي پايين نخواهند آمد.
3- سوق يابي توليد سوختهاي گياهي به تغيير معادله غذاي جهاني كمك كرده و اكنون اثر منفي بر فقر از طريق افزايش سطوح قيمت‌ها داشته است.
4- بخش كمي از افزايش شديد قيمت محصولات اساسي كشاورزي نصيب كشاورزان، توليدكنندگان و فرآوري‌كنندگان اين مواد شده است و خرده فروشان و توزيع‌كنندگان سود بيشتري از اين وضعيت كسب نموده‌اند.
5- افزايش قيمت مواد غذايي در بازارهاي جهاني موجب افزايش هزينه‌ بيشتري براي خانوارهاي فقير خريدار مواد غذايي نسبت به توليد‌كنندگان و فروشندگان فقير اين كالاها در برخي از كشورهاي در حال توسعه شده است.

پيشنهادات
1- كشورهاي توسعه يافته بايد در واكنش به افزايش قيمتها با حذف موانع تجاري و برنامه‌هايي كه افزايش توليد محصولات كشاورزي را كنار مي‌گذارد، موجب تسهيل در افزايش توليد و تجارت اين محصول گردند.
2- كشورهاي در حال توسعه بايد به سرعت سرمايه‌گذاري را در زيرساختهاي روستايي و نهادهاي بازار به منظور كاهش محدوديتهاي دسترسي به نهاده‌هاي كشاورزي افزايش دهند.
3- سرمايه‌گذاري در دانش و تكنولوژي از طريق مشاوران و متخصصان خبره و همچنين سيستم‌هاي تحقيقات ملي بايد نقشي محوري در زمينه افزايش توليد جهاني در واكنش به افزايش قيمتها داشته‌باشند.
4- به دليل كاهش دسترسي خانوارهاي فقير و همچنين كاهش فرصت‌هاي ايجاد درآمد جديد، ايجاد و گسترش برنامه‌هاي حمايتي از اقشار آسيب‌پذير از اهميت و ضرورت بالايي برخوردار مي‌باشد.

منابع و ماخذ:

1- von braun joachim, , The world food situation, new driving forces and required actions, International Food Policy Research Institute, 2007

World food Programme 2007, food aid flows 2006.International food aid information system.- 2

EIU,2007, World Cmmodity forecasts: food feedstuffs and beverages.Main report.4th quarter 2007.- 3

4- Henniges , Economics of bioethanol production2005.

5 -Earth Policy Institute 2007, US corn production and use for fuel ethanol and for export, 1980-2006.
[1] - The Economic Intelligence Unit
[2] - EIU 2007
[3] -WFP 2007
وضعيت غذا در جهان، نيروهاي محرك و اقدامات مورد نياز(گزارش پنجم)
چشم‌انداز امنيت غذايي درجهان و ارتباط قيمت انرژي و مواد غذايي
افزايش قيمت انرژي و غلات
بررسي‌ها و مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد بين افزايش قيمت جهاني انرژي و موادغذايي ارتباط وجود دارد. از سال 2000 قيمت گندم و نفت سه برابر شده‌، درحالي‌كه قيمت ذرت و برنج تقريباً دو برابر گرديده است. اثر افزايش قيمت غلات بر امنيت غذايي خانوارهاي فقير كاملاً چشمگير است. براي هر 1 درصد افزايش در قيمت موادغذايي، بودجه تخصيص داده شده براي مصرف غذا (كشش) در كشورهاي در حال توسعه 75/0 درصد كاهش مي‌يابد. [1] در مواجهه با قيمت‌هاي بالاتر، فقرا رژيم غذايي خود را به سمت غذاهايي كه داراي ارزش غذايي پايين‌تري هستند و فاقد ريزمغذهاي مهم مي‌باشند، تغيير مي‌دهند.
به دليل سياست‌‌هاي قيمتي دولت‌ها،اعمال محدوديت‌هاي تجاري و هزينه‌هاي حمل و نقل و تغيير در قيمت‌هاي جهاني، به طور خودكار موجب تغيير در قيمت‌هاي داخلي كشورها نخواهد شد. در كشور مكزيك حاشيه بين قيمت ذرت داخلي و جهاني در دامنه بين 35 تا0 درصد از سال 2004 قرار دارد و ارتباط بين قيمت داخلي و جهاني آشكار است. در كشور هند تفاوت قيمت داخلي و بين‌المللي بيشتر است و به‌طور متوسط بين سال‌هاي 2006-2000 بيش از 100 درصد مي‌باشد. در حالي كه سياست‌هاي تثبيت، نوسانات قيمت‌ها را كاهش داده است، اجراي اين سياست‌ها نيازمند منابع مالي و شرط عدم برخورداري از بازار رقابت كامل است. سياست‌‌هاي دولتها همچنين ارتباط بين قيمت‌هاي مصرف‌كننده و توليدكننده را تغيير مي‌دهد. براي نمونه قيمت توليدكننده گندم در اتيوپي بيش از قيمت مصرف‌كننده در دوره 2006-2000 افزايش يافته است.
قيمت كالاهاي مورد استفاده در توليد سوخت‌هاي گياهي با قيمت انرژي داراي ارتباط زيادي است. در برزيل كه از پيشگامان توليد اتانول از دهه 1970 بوده‌است، قيمت شكر ارتباط نزديكي با قيمت اتانول دارد. يكي از تاثيرهاي منفي ارتباط بين افزايش قيمت انرژي و قيمت موادغذايي، تاثير نوسانات بالاي قيمت انرژي بر نوسانات بالاي قيمت مواد غذايي مي‌باشد. در 5 سال گذشته ، واريانس يا تغييرات قيمت گندم و ذرت حدود 2 برابر افزايش يافته است.
افزايش تقاضا براي كالاهاي با ارزش افزوده بالا، موجب افزايش قيمت گوشت و محصولات لبني و به تبع آن افزايش قيمت خوراك دام شده است. همچنين از سال 2000، قيمت‌ كره و شير سه برابر شده‌ و قيمت گوشت مرغ دوبرابر شده است.
تاثير افزايش قيمت بر مصرف در بين كشورها و گروه‌هاي مختلف متفاوت است. مصرف‌كنندگان در كشورهاي فقير در مقايسه با مصرف‌كنندگان كشورهاي ثروتمند داراي واكنش بيشتري بوده‌اند. همچنين تقاضاي گوشت، لبنيات، ميوه‌جات و سبزيجات نسبت به تغييرات قيمت در خانوارهاي فقير در مقايسه با نان و غلات حساس تر است.
[1] -Regmi et al. 2001
وضعيت غذا در جهان، نيروهاي محرك و اقدامات مورد نياز(گزارش چهارم)
4- تغيير در نظام عرضه مواد غذايي

رشد قدرت و نفوذ شركتهاي بين‌المللي، فرصت‌هاي قابل دسترس را براي توليدكنندگان كوچك در كشورهاي در حال توسعه تغيير داده است. در حالي‌كه چشم اندازهاي جديد براي برخي از كشاورزان فراهم شده، اما بيشتر آنها قادر نيستند از مزيت‌هاي جديد ايجاد درآمد، به دليل افزايش استانداردهاي مربوط به مسائل بهداشتي و استانداردهاي كيفي فرآوري محصولات غذايي و همچنين موانع بسيار عديده ورود به بازار، استفاده نمايند.
اگرچه بين سال‌هاي 2004 و 2006 كل هزينه غذايي 16 درصد افزايش يافته و از 5/5 تريليون دلار به 4/6 تريليون دلار رسيده[1] اما در همين دوره، ارزش فروش بخش خرده‌فروشي مواد غذايي در مقايسه با بنگاه‌ها و شركت‌هاي توليد و فرآوري و ساير موارد مرتبط با زنجيره تامين موادغذايي كشاورزي به صورت ناهمگوني افزايش پيدا كرده است. بر اين اساس اگرچه ميزان فروش‌خرده‌فروشان مواد غذايي از 777 ميليارد دلار به 1091 ميليارد دلار افزايش يافته، اما ميزان فروش صنعت نهاده‌هاي كشاورزي تنها از 37 ميليارد دلار به 40 ميليارد دلار رسيده است و ميزان فروش شركت‌هاي فرآوري كننده‌ موادغذايي تنها از 363 به 409 ميليارد دلار رسيده است. ميزان فروش بزرگترين فرآوري كننده مواد غذايي در جهان 13 درصد و ميزان فروش 10 كمپاني نهاده‌هاي كشاورزي 8 درصد افزايش داشته‌، در حالي كه ميزان فروش بزرگترين شبكه خرده‌فروشي 40 درصد افزايش داشته است[2]. اين در حالي است كه فرآيند ادغام افقي در صنعت توليد نهاده‌هاي كشاورزي در مقياس جهاني ادامه دارد و سه شركت بزرگ[3] توليد نهاده‌هاي كشاورزي حدود 50 درصد بازار جهاني را در اختيار دارند. در مقابل 5 شركت بزرگ خرده‌فروشي تنها 13 درصد بازار جهاني را در اختيار دارند. بررسي وضعيت كشورها نيز نشان مي‌دهد كه سهم اين بخش از زنجيره توزيع در كشورهاي مختلف متفاوت است. در حالي كه 5 شركت بزرگ خرده‌فروشي آمريكا بيش از 57 درصد فروش خواربارفروشي ها را در دست دارند اين ارقام در اندونزي كمتر از 4 درصد است. [4] ادغام عمومي در زنجيره تامين و عرضه موادغذايي همكاري بين توليد كنندگان نهاده‌هاي كشاورزي، فرآوري كنندگان و شبكه توزيع خرده‌فروشي را افزايش داده اما رقابت در برخي از اجزاي اين زنجيره همچنان قوي باقي مانده است.

[1] -Planet Retail 2007a
[2] -Euromonitor 2007
[3] -Bayer Crop Science, Syngenta, and BASF
[4] -Euromonitor 2007
وضعيت غذا در جهان، نيروهاي محرك و اقدامات مورد نياز(گزارش سوم)

3- جهاني شدن و تجارت
بررسي و مطالعات انجام شده توسط موسسه بين‌المللي تحقيقات سياست كشاورزي نشان مي‌دهد كه در مجموع، آزادسازي تجاري در جهان، كشورهاي در حال توسعه را منتفع خواهد ساخت و باز بودن اقتصاد و تسهيل دسترسي به بازار بين كشورهاي سازمان توسعه و تجارت و كشورهاي در حال توسعه، منافع اقتصادي معني‌داري براي كشورهاي در حال توسعه به همراه دارد. اما اين آزادسازي تاثير زيادي بر كاهش فقر (به استثناي برخي نواحي در كشورهاي در حال توسعه) نخواهد داشت.[1] مذاكرات چندجانبه براي آزادسازي بيشتر و همگرايي كشورهاي در حال توسعه با اقتصادجهاني اكنون به بن بست رسيده است. نتيجه مذاكرات دور دوحه سازمان جهاني تجارت به دليل اختلاف بين كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه به تاخير افتاده است. در بخش كشاورزي كشورهاي توسعه يافته مايل به اعطاء امتيازات بيشتر نيستند. آمريكا نيز در مورد كاهش حمايت داخلي مردد است در حالي كه اتحاديه اروپا در مورد محدوديت‌هاي فعلي تجارت محصولات كشاورزي دچار ترديد است. اختلافات عميق همچنين در مورد مذاكرات دسترسي به بازار محصولات غير كشاورزي نيز وجود دارد.
در واكنش به فقدان پيشرفت در مذاكرات دور دوحه، تعدادي از كشورها به سمت انعقاد موافقتنامه‌هاي منطقه‌اي يا دوجانبه روي آورده‌اند. تعداد موافقتنامه‌‌هاي منطقه‌اي بر اساس گزارش WTO از 86 موافقتنامه در سال 2000 به 159 موافقتنامه در سال 2007 افزايش يافته است. [2] به‌علاوه اقدامات و ابتكارات منطقه‌اي جنوب- جنوب و جنوب- شمال نظير موافقتنامه تجارت آزاد آمريكاي مركزي[3] بين آمريكا و كشورهاي آمريكاي مركزي و مذاكرات بين آفريقا، جزايركارائيب وجزاير اقيانوس آرام[4] و آمريكا و اتحاديه اروپا ايجاد شده است كه ممكن است فرصت‌هاي بيشتري براي همكاري ميان كشورهاي در حال توسعه به‌منظور باز نمودن بازارهاي‌شان به‌وجود آورد.
يكي ديگر از جنبه‌هاي جهاني شدن افزايش نرخ مبادله كالاهاي صادراتي به دليل افزايش قيمتهاي جهاني است. شايان ذكر است اگرچه سهم كشورهاي در حال توسعه از صادرات جهاني از 32 درصد در سال 2000 به 37 درصد در سال 2006 افزايش يافته، اما بين نواحي مختلف اختلافات فراواني وجود دارد. براي نمونه سهم آفريقا در صادرات جهاني تنها از 3/2 به 8/2 درصد در اين دوره افزايش يافته است. [5]


[1] -Bouet et al. 2007
[2] -UNCTAD 2007
[3] -Central American Free Trade Agreement (CAFTA)
[4] -the African, Caribbean, and Pacific (ACP)
[5] -UNCTAD 2007
2 - توليد جهاني مواد غذايي و افزايش ذخاير
گندم، غلات دامي (ذرت و سورگوم) و برنج در كشورهاي مختلف جهان جزءكالاي اساسي محسوب شده و عرضه آنها تحت تاثير توليد و ذخاير آن قرار دارد. توليد جهاني غلات در سال 2006 حدود 2 ميليارد تن بوده كه در مقايسه با سال 2005 حدود 4/2 درصد كاهش داشته است. بيشتر اين كاهش در اثر كاهش سطح زيركشت و تاثير شرايط آب و هوايي در برخي از كشورهاي عمده توليدكننده و صادركننده بوده است. بين سال‌هاي 2004 و 2006 توليد گندم و ذرت در اتحاديه اروپا و آمريكا به ترتيب 12 و 16 درصد كاهش يافته است. توليد غلات دامي در چين 12 درصد و برنج در هند 9 درصد افزايش يافته و [1] در سال 2007 اگرچه توليد غلات به دليل افزايش توليد ذرت حدود 6 درصد افزايش پيدا كرده است. ذخيره جهاني غلات (به‌ويژه گندم) در سال 2006 به كمترين مقدار خود از اوايل دهه 1980 رسيد. ذخيره غلات در چين، كه حدود 40 درصد كل ذخاير جهان را تشكيل مي‌دهد، از سال 2000 تا سال 2004 به طور معني‌داري كاهش يافته و در سال‌هاي اخير نيز جبران نشده، همچنين در سال 2007 ميزان ذخاير در سطح سال 2006 ثابت مانده است.
در مقابل كاهش توليد غلات در سال‌هاي اخير، توليد محصولات كشاورزي با ارزش افزوده بالا نظير، ميوه‌جات، انواع گوشت و لبنيات در كشورهاي در حال توسعه افزايش يافته است . اما چه عواملي در نوسانات توليد غلات تاثيرگذار بوده است؟ تغييرات آب و هوايي اثر معكوسي بر توليد مواد غذايي داشته و از سوي ديگر وابستگي به واردات در بيشتركشورهاي در حال توسعه افزايش يافته است. [2] با افزايش خشكسالي و سيل به علت افزايش دما، عملكرد توليد اين محصولات نيز كاهش يافته است، برآورد مي‌شود، در بيش از 40 كشور در حال توسعه (بيشتر كشورهاي صحراي آفريقا) عملكرد در واحد سطح تا سال 2080 حدود 15 درصد كاهش پيدا نمايد. [3] ساير برآوردها نشان مي‌دهد كه اگرچه اثر كلي كاهش توليد غلات بين سال‌هاي 1990-2080 ممكن است كم باشد (كاهش يك درصد در توليد غلات) اما كاهش بزرگي (بيش از 22 درصد) در جنوب آسيا صورت خواهد گرفت (جدول 3) در مقابل دركشورهاي توسعه يافته و در كشورهاي آمريكاي لاتين توليد افزايش يافته است.[4]
پيش‌بيني مي‌شود توليد محصولات كشاورزي تا سال 2020 به دليل گرم شدن هوا در جهان حدود 16 درصدكاهش يابد و تاثير اين عامل بر توليد اين محصولات در كشورهاي در حال توسعه در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته شديدتر باشد به‌طوري‌كه اثر اين عامل به كاهش توليد در كشورهاي در حال توسعه حدود 20 درصد و دركشورهاي توسعه يافته 6 درصد خواهدبود. [5]

[1] -based on data from FAO 2006 and 2007
[2] -IPCC 2007
[3] -Fischer et al. 2005
[4] -Fischer et al. 2005
[5] -Cline 2007
وضعيت غذا در جهان، نيروهاي محرك و اقدامات مورد نياز( گزارش اول )
{ در زمینه ریشه های وعلل وقوع بحران اخیر در بازارهای جهانی به خصوص بازار کالاهای اساسی کشاورزی مطالعات وپژوهشهای فراوانی توسط موسسه های پژوهشی وابسته به کشورها وسازمانهای بین المللی و جهانی انجام گرفته که گزارش زیر توسط موسسهIFAPRI انجام گرفته است .}
وضعيت غذا در جهان به‌دليل تاثير عوامل متعددي نظير رشد درآمد، تغييرات آب و هوايي، قيمت‌هاي بالاي انرژي، جهاني شدن و شهرنشيني، الگوي مصرف غذا به سرعت در حال تغيير است. همچنين تاثير بخش خصوصي در بازار توزيع مواد غذايي در مناطق مختلف جهان، به‌ويژه قدرت نفوذ خرده‌فروشان اين گونه كالاها بر روند قيمت و دسترسي آسان به آنها در حال افزايش مي‌باشد. از سوي ديگر علاوه بر افزايش دسترسي توزيع كنندگان به مواد غذايي، افزايش قيمت كالاهاي اساسي و ارتباطات جديد مصرف- توليد، بر زندگي فقرا تاثيرات بسياري داشته است. بررسي و تحليل روند بحران‌هاي اخير و چالش‌هاي به‌وجود آمده در زمينه تهيه، تدارك و توزيع مواد غذايي در جهان به منظور برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري در سطوح محلي، ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي از اهميت بالايي برخوردار است.

1- تقاضاي ناشي از رشد بالاي اقتصادي و تغيير جمعيت
برخي كشورهاي در حال توسعه رشد اقتصادي بالايي را در سال‌هاي اخير تجربه كرده‌اند كه ازآن جمله مي‌توان به هند و چين اشاره كرد.اين در حالي‌است كه توليد ناخالص داخلي كشورهاي در حال توسعه آسيايي در سال‌هاي 2000- 2006 به‌طور متوسط سالانه حدود 9 درصد افزايش يافت. كشورهاي صحراي آفريقا نيز در اين دوره از رشد متوسط سالانه 6 درصدي برخوردار بوده‌اند. شايان ذكر است حتي كشورهايي با نرخ‌هاي بالاي گرسنگي نيز در اين دوره رشدهاي اقتصادي بالايي داشته‌اند. از ميان 34 كشوري كه در بحران اخير با بيشترين نااطميناني در عرضه غذا مواجه بوده‌اند، 22 كشور در دوره 2006-2004 رشدي در دامنه 16-5 درصد داشته‌اند. بر اساس مطالعات و بررسي‌هاي صورت گرفته، برآورد مي‌شود رشد اقتصاد جهاني از 2/5 درصد در سال 2007 به 8/4 درصد در سال 2008كاهش يابد. با توجه به اين مطالعات پيش‌بيني مي‌شود از سال 2008 به بعد نيز رشد اقتصاد جهاني در سطح 4 درصد ثابت بماند، در حالي كه نرخ رشد اقتصاد كشورهاي در حال توسعه در سطح 6 درصد قرار خواهد گرفت[1].بدين ترتيب مشاهده مي‌شود كه افزايش نرخ رشد اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه نسبت به كشورهاي توسعه يافته و رشد جهاني از جمله عوامل موثر در افزايش تقاضا براي مواد غذايي در بحران اخير بوده است چرا كه رشد بالاي درآمد در كشورهاي كم‌درآمد منجر به افزايش مصرف مواد غذايي در اين كشورها شده است.
از جمله عوامل مهم ديگر در افزايش تقاضا براي مواد غذايي، افزايش‌ مهاجرت جمعيت از روستاها به شهرها و در نتيجه اثر آن بر مخارج و ترجيحات مصرفي خانوارها در كشورهاي در حال توسعه بوده است.بررسي‌ها نشان مي‌دهد، رشد جمعيت شهري جهان بيش از جمعيت روستايي بوده و در سه دهه گذشته، جمعيت جهان در مناطق شهري61 درصد افزايش يافته است[2]. اين در حالي است كه به لحاظ گسترش فقر در مناطق مختلف جهان، وضعيت كاملاً متفاوت است و سه چهارم فقرا در نواحي روستايي زندگي مي‌كنند و پيش‌بيني مي‌شود در دهه‌هاي آينده جمعيت فقرا در روستاها همچنان بيش از نواحي شهري باشد[3].
با توجه به دلايل فوق مشاهده مي‌شود كه توليد محصولات كشاورزي به سمت توليد محصولاتي گرايش يافته كه پيش‌از اين به دليل گران بودن، تقاضا براي آن دركشورهاي درحال توسعه كم بوده، به‌طوري‌كه مي‌توان گفت كه درآمدهاي بالاتر و افزايش شهرنشيني موجب تغيير ترجيحات و در نتيجه تقاضاي مصرف داخلي محصولات با ارزش افزوده بالا در كشورهاي در حال توسعه شده است.[4] تركيب بودجه غذايي خانوارها از مصرف غلات ارزان قيمت به سبزيجات، ميوه، گوشت، لبنيات، شير و ماهي سوق يافته،همچنين تقاضا براي غذا‌هاي آماده در مناطق شهري افزايش يافته است. همچنين انتظار مي‌رود تغيير الگوي مصرف در آينده نيز گسترش يابد، بدين ترتيب در كشورهاي جنوب آسيا، پيش‌بيني مي‌شود، مصرف سرانه برنج در سال‌هاي 2000-2025 حدود 4 درصد كاهش، مصرف شير و سبزيجات حدود 70 درصد و مصرف گوشت، تخم‌مرغ و ماهي نيز، حداقل 100 درصد افزايش يابد. [5]
بر اساس اين مطالعات بر آورد مي‌شود در چين، مصرف‌كنندگان نواحي روستايي نسبت به مصرف‌كنندگان شهري از غلات به مقدار بيشتري، استفاده نمايند. و افزايش مصرف گوشت قرمز و سفيد، ماهي، محصولات دريايي و ميوه‌جات در نواحي روستايي بيشتر از نواحي شهري ‌باشد. در هند نيز اگرچه مصرف غلات در دوره 2005-1990 ثابت بوده، اما مصرف روغن نباتي دو برابر شده و مصرف گوشت، شير، ماهي، ميوه‌جات و سبزيجات نيز افزايش يافته‌است. در ساير كشورهاي در حال توسعه نيز سوق‌يابي به سمت مصرف محصولات با ارزش افزوده بالا زياد شده و تنها در برزيل، كنيا و نيجريه مصرف محصولات با ارزش افزوده بالا به دليل نابرابري در توزيع درآمد، كاهش پيدا كرده است.
[1] -Mussa 2007
[2] -Cohen 2006
[3] -Ravallion, Chen,and Sangraula 2007
Gulati, Joshi, and Cummings 2007-2
[5] -Kumar et al. ೨೦೦೭
تعاريف متعددي از بنگاه‌هاي كوچك و متوسط برحسب شرايط اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، سطح فن‌آوري و درجه توسعه يافتگي در هر كشور ارايه شده است. شاخص و مبناي تعاريف اين بنگاه‌ها ميزان اشتغال، حجم سرمايه، حجم توليد، نوع فن‌‌آوري و تركيبي از ميزان اشتغال و موجودي سرمايه مي‌باشد. مطالعه‌اي كه درخصوص تعاريف بنگاه‌هاي كوچك و متوسط در 75 كشور جهان صورت گرفته، بيانگر وجود بيش از 50 تعريف مختلف از اين كارگاه‌ها مي‌باشد. عمده تعاريف بنگاه‌هاي كوچك و متوسط براساس تعداد كاركنان است. در اين ارتباط قابل ذكر است كه در يك اقتصاد ممكن است ازيك شاخص براي تعريف بنگاه‌هاي كوچك و متوسط استفاده شود در حالي كه همان شاخص در اقتصاد كشور ديگر معرف صنايع بزرگ ‌باشد.
در ايران تعريف رسمي از بنگاه‌هاي كوچك و متوسط ارايه نگرديده است، اما سازمان‌ها يا نهادهاي دولتي كه در ارتباط با برنامه‌ريزي، سياست‌گذاري و چگونگي كسب و كار بنگاه‌هاي كوچك و متوسط مي‌باشند، هريك به‌طور بخشي يا سازماني، بنگاه‌هاي كوچك و متوسط را تعريف نموده‌اند (مركز آمار بنگاه‌هايي كه شاغلان آن كمتر از 100 نفرهستند و بانك مركزي بنگاههاي كمتر از 50 نفرشاغل را جزء بنگاههاي كوچك ومتوسط محسوب مي‌كنند). به‌طور كلي با دقت در مطالب فوق، مي توان گفت واحدهاي صنفي تحت پوشش وزارت بازرگاني كه در قالب چهار گروه عمده فعاليت توليدي، خدمات فني، توزيعي و خدماتي و با بيش از هزار رسته شغلي متنوع، طيف گسترده‌اي از كالاها و خدمات را به مصرف‌كنندگان عرضه مي نمايند، بي‌شك مصداق بارز بخشي از بنگاه‌هاي كوچك و متوسط بوده و ويژگي‌ها و كاركردهاي مثبت و منفي آن‌ها را به خوبي دارا مي‌باشند.

اصلاح نظام پرداخت يارانه كالاهاي اساسي در ايران( قسمت اول)

پرداخت يارانه به برخي از كالاهاي اساسي و ضروري يكي از سياست‌هاي اقتصادي رايج در كشورهاي در حال توسعه و حتي كشورهاي توسعه يافته است. اجراي درست اين سياست تامين كننده اهدافي مانند حمايت از اقشار آسيب پذير، توزيع عادلانه تر درآمد، تثبيت قيمت ها و ... مي‌باشد. در مقابل اجراي نادرست و غير هدفمند اين سياست منجر به هدر رفتن بودجه دولت و ايجاد ناكارايي در توليد خواهد شد. بر اين اساس اتخاذ اين سياست در نظر جوامع داراي اقتصاد آزاد و مجامع مالي بين‌المللي حركتي براي انشعاب از اقتصاد بازار و عدول از ضوابط و روش قيمت‌گذاري كالاها و خدمات براساس عرضه و تقاضا در بازار آزاد تلقي مي‌شود. پرداخت يارانه اگر چه يك سياست اقتصادي است، اما آثار اجتماعي و سياسي قابل ملاحظه‌اي دارد. براي مثال پرداخت يارانه به موازات افزايش نقش دولت در اقتصاد افزايش مي يابد. به عبارت ديگر كارگزاران حكومتي از اين ابزار جهت افزايش وجهه دولت نزد مصرف‌كنندگان، به ويژه مصرف‌كنندگان كم درآمد استفاده مي‌كنند تا همواره بتوانند گروه رقيب را شكست دهند. از سوي ديگر در كشورهاي داراي منابع و مواهب طبيعي، معمولا" هنگامي كه درآمد آن‌ها از محل فروش اين منابع بيش‌تر مي‌شود، جهت تقويت رفاه عمومي، يارانه‌ها را افزايش مي دهند و زماني كه درآمد آن‌ها كم و دولت با كسري بودجه روبه‌رو مي‌شود، يارانه‌ها را كاهش ميدهند. اين امر همواره زمينه ساز بحران هاي سياسي و اجتماعي است.
در ايران سابقه پرداخت يارانه به قحطي ناشي از جنگ‌ جهاني دوم و مسؤوليت دولت در تأمين غله و نان مردم برمي‌گردد.اين يارانه‌ها از طريق حمايت‌هاي دولتي و به‌صورت غيرآشكار در آن زمان پرداخت شده است. پرداخت علني يارانه در قالب هزينه‌ها، به اوايل دهة 50 شمسي بر مي‌گردد، كه با افزايش درآمدهاي نفتي در سال 1353پشتيباني و تقويت شد. زمان زيادي از پيروزي انقلاب اسلامي نگذشته بود كه جنگ تحميلي شروع شد. اقتضاي آن، افزايش نقش دولت در تمامي شئون اقتصادي و اجتماعي ازجمله نظارت و كنترل شبكه توزيع، قيمت‌گذاري كالاها و حمايت از گروه‌هاي كم درآمد و آسيب پذير در مقابله با فشارتورم و جبران كمبودها بود. پس از خاتمه جنگ و شروع دوران بازسازي در برنامه اول توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي (1368-1372) ادامه پرداخت يارانه براي دولت به آن شيوه، قابل توجيه نبود. با افزايش شديد جمعيت و تنگناهاي منابع ارزي و ريالي ادامه وضعيت فوق براي دولت سخت و دشوارتر شد؛ بنابراين به همراه اجراي سياست آزادسازي و تعديل اقتصادي، بررسي حذف يارانه‌ها و جانشين ساختن آن با نظامي كه حتي‌المقدور بار مالي كم‌تر و رفاه بيشتري را ايجاد كند، مطرح گرديد. ايجاد جو امنيت اقتصادي، تأمين سرمايه لازم، افزايش علاقه بخش خصوصي به توليد و تجارت، كاهش فشار تورم و حمايت از رفاه مصرف‌كننده، بهبود در تخصيص منابع داخلي، كاهش فشار بر تراز بازرگاني غيرنفتي و ترازپرداخت‌ها، همگي براي بازسازي اقتصادي و بهبود وجهه اقتصادي كشور در خارج، به صورت سياست‌هاي لازم و هماهنگ در سال‌هاي بعد از جنگ از طرف دولت مدنظر قرار گرفت. اين سياست‌ها در برنامه دوم توسعه نيز ادامه يافت تا در سال 1374 با توجه به افزايش نرخ تورم به حدود 50 درصد، دولت مجبور به عدول از سياست‌هاي تعديل گرديد، به طوري كه در تدوين برنامه سوم و چهارم توسعه و برنامه چشم انداز20 ساله كشور نگاه عدالت محور، جايگزين برنامه‌هاي تعديل اقتصادي شد. در حال حاضر برنامه چهارم توسعه با ادامه سياست‌هاي حمايتي برنامه سوم در دستور كار دولت جديد قرار گرفته است. در اين دستور کار،از چالش‌هاي اساسي پيش روي، چگونگي حمايت‌هاي يارانه‌اي است. اين پرداخت ها بايد به شكلي باشد كه در تعارض با پيوستن ايران به WTO، كارايي تخصيص منابع، فشار كسري بودجه و ... قرار نگيرد، در عين حال امنيت غذايي خانوارها، كاهش فقر و ساير اهداف را نيز تأمين كند.
با توجه به آن چه گفته شد اصلاح نظام پرداخت يارانه‌ها در ايران مستلزم شناخت وضعيت فعلي آن و بررسي چالش هاي به وجود آمده از اين نظام است. تا بتوان با بررسي تجربه ساير كشور ها در زمينه هدفمند كردن يارانه‌ها و شناخت دقيق آثار سياسي و اجتماعي راه كار هاي اصلاحي را ارايه نمود.

بررسي و تحليل روند قیمت کالا های اساسي خوراكي و غير خوراكي در بازارهای جهانی

بر اساس گزارش بانك جهاني قيمت بسياري از اقلام خوراكي در سال 2008 با افزايش چشمگيري روبه‌رو بوده است. طبق گزارش اين بانك در خصوص شاخص قيمت اقلام اساسي درميان كشورهاي با درآمد متوسط و كم‌درآمد، شاخص قيمت انرژي از 245 در سال 2007 با 3/46 درصد رشد به 2/358 درصد در سال 2008 رسيد. همچنين شاخص قيمت بخش كشاورزي نيز طي يك‌ساله اخير 4/35 درصد افزايش نشان مي‌دهد. به‌طوري‌كه اين شاخص به‌ طور متوسط از 5/180 در ژانويه تا دسامبر 2007 به 5/244 در ژانويه تا مي 2008 رسيده است. نوسانات فصلي شاخص قيمت انرژي و شاخص قيمت كشاورزي به ترتيب بيانگر 65 درصد و 5/43 درصد افزايش در ژانويه تا مارس 2008 نسبت به مدت مشابه سال قبل مي‌باشند.طي يك ماهه اخير(منتهي به مي)، شاخص قيمت كشاورزي با 36/1 درصد افزايش و شاخص قيمت انرژي با 12 درصد افزايش روبه‌رو بوده‌اند، به‌طوري‌كه شاخص قيمت كشاورزي از 6/254 در ماه آوريل به 258 با توجه به آمار اخيري كه بانك جهاني در ماه ژوئن 2008 در خصوص قيمت كالاهاي خوراكي و غير خوراكي ارايه كرده است، ‌ميانگين قيمت چاي در سه بورس عمده دنيا، عليرغم افزايش 18 درصدي قيمت در سال 2008 نسبت به سال 2007، 46/0 درصد در يك ماهه اخير (منتهي به مي) كاهش يافته، به طوري كه ميانگين قيمت هر كيلوگرم چاي در اين سه بورس عمده چاي از 8/248 سنت در آوريل به 6/247 سنت در هر كيلوگرم در مي 2008 رسيده است. در يك‌ماهه اخير (منتهي به مي 2008) قيمت چاي در بورس‌ چاي كلكته و كلمبو به ترتيب با 7/1 درصد و 7/0 درصد رشد مواجه بوده، اين در حالي است كه قيمت هر كيلوگرم چاي در ماه اخير در بورس مومباسا 3/4 درصد كاهش داشته و از 5/219 سنت در ماه آوريل به 210 سنت در ماه مي رسيد.

همچنين به گزارش بانك جهاني قيمت اقلام گروه روغن‌ها و چربي‌ها نيز در ژانويه تا مي سال 2008 نسبت به ژانويه تا دسامبر سال 2007 به‌طور متوسط 4/53 درصد افزايش داشته است. به عنوان مثال قيمت هر تن روغن‌سويا به طور متوسط از 881 دلار در ژانويه تا دسامبر 2007با 3/59 درصد رشد به 1404 دلار در ژانويه تا مي 2008 رسيد. قيمت اين محصول از 710 دلار در ژانويه تا مارس 2007 به 1384 دلار در هر تن درمدت مشابه سال 2008 رسيد و در اين مدت 95 درصد رشد را تجربه كرد. البته در ماه مارس قيمت از 1476 دلار با 5/3درصد كاهش به 1425 دلار در هرتن در ماه آوريل رسيد و سپس در ماه مي با 3/1 درصد افزايش، به 1444 دلار در هر تن رسيد. در مجموع با توجه به افزايش بيش از50 درصدي قيمت در گروه روغن‌ها و چربي‌ها در سال 2008 نسبت به سال 2007، در يك‌ماهه منتهي به مي 2008، قيمت كليه اقلام گروه روغن‌ها و چربي‌ها شامل روغن نارگيل،‌روغن خرما، روغن‌سويا ، روغن بادام زميني و... (از1/0 تا 6/6درصد) افزايش داشته است.

در گروه غلات قيمت جو، ذرت، برنج 5درصد شكسته تايلند، برنج ويژه (سوپر) تايلند و گندم در يكساله اخير با افزايش ناگهاني روبرو شد. قيمت هر تن جو از 172 دلار در ژانويه تا دسامبر 2007 به 3/225 دلار در ژانويه تا مي 2008 رسيد و نرخ رشدي برابر با 7/30 درصد را تجربه كرد. همچنين قيمت جو از 4/153 دلار در هر تن در سه ماهه اول سال 2007 (ژانويه تا مارس) به 217 دلار در تن در مدت مشابه سال جاري رسيد. قيمت جو با 2/0 درصد افزايش از 8/237 دلار در هر تن در ماه آوريل به 4/238 دلار در هرتن در ماه مي رسيد. اما قيمت ذرت طي يك ماهه اخير 2/1 درصد كاهش يافت و از 4/246 دلار در ماه آوريل به 5/243 دلار به ازاي هر تن، در ماه مي رسيد. قيمت برنج 5 درصد شكسته تايلند در سال جاري با 4/100 درصد رشد نسبت به سال قبل مواجه بوده است.به طوري كه قيمت هر تن برنج از 326 دلار در سال 2007 به 654 دلار در هر تن در سال 2008 رسيد. قيمت برنج تايلندي از 594 دلار در هر تن در ماه مارس به 907 دلار در هر تن در ماه آوريل و با 6/2 درصد رشد به 930 دلار در ماه مي رسيد. اما قيمت برنج سوپر با 4/1درصد كاهش از 7/762 دلار به 8/751 دلار در هر تن در ماه اخير رسيد.
عليرغم افزايش 92 درصدي قيمت گندم كانادا در سال 2008 نسبت به ژانويه تا دسامبر 2007 كه از 300دلار در هر تن به 577 دلار در ژانويه تا مي 2008 رسيد، نرخ رشد قيمت در يك‌ماهه اخير منتهي به مي 2008 8/9 درصد كاهش نشان مي‌دهد. به‌طوري‌كه قيمت گندم كانادا از 619 دلار در ماه مارس به 537 دلار در هر تن در آوريل و 484 دلار در هر تن در ماه مي سال جاري رسيد. در خصوص قيمت گندم مخصوص توليد آرد و نان و گندم مخصوص شيريني پزي نيز وضع بر همين منوال بوده است. قيمت گندم مخصوص آرد و نان و گندم مخصوص شيريني پزي در ژانويه تا مي 2008 به ترتيب به 577 و 385 دلار در هر تن رسيد كه نسبت به سال 2007 (ژانويه تا دسامبر) حاكي از رشد 51 و45 درصدي قيمت ‌ها است. در يك‌ماهه منتهي به مي 2008 قيمت گندم مخصوص توليد آرد از 362 دلار در هرتن در ماه آوريل به 8/328 دلار در هر تن و قيمت گندم مخصوص شيريني ‌پزي از 4/323 دلار در هر تن به 255 دلار در هر تن در ماه مي رسيد و در يك‌ماهه اخير نرخ رشد قيمت انواع گندم 9 و 24 درصد كاهش يافت. بدين ترتيب طي يك ماهه اخير در گروه غلات تنها قيمت برنج 5 درصد شكسته تايلند و جو با افزايش روبه‌رو بوده و قيمت ساير اقلام مربوط به گروه غلات (شامل ذرت، ارزن هندي و انواع گندم) از كاهش 8/0 تا 21 درصدي برخوردار بوده است.

بنا به همين گزارش قيمت گوشت قرمز شامل گوشت گاو و گوشت گوسفند نيز در يكساله اخير به ترتيب 3/14درصد و 86/13درصد افزايش داشته، به‌طوري‌كه ميانگين قيمت هر كيلوگرم گوشت گاو به 5/297 سنت و قيمت هر كيلوگرم گوشت گوسفند به 469 سنت در ژانويه تا مي در سال 2008 رسيد. روند قيمت گوشت قرمز در يك‌ماهه منتهي به مي 2008 همچنان به رشد خود ادامه داده و قيمت گوشت گاو با نرخ رشد 12 درصدي از 3/302 سنت در ماه آوريل به 339 سنت در هر كيلو درماه مي افزايش يافت.
قيمت گوشت گوسفند نيز با نرخ رشد 22/1 درصدي از 3/489 سنت در هر كيلو به 3/495 سنت در هر كيلو در ماه اخير رسيد. نرخ رشد قيمت در خصوص گوشت مرغ نسبت به سال گذشته روند ملايمتري داشته و با 3 درصد رشد از 157 سنت در هر كيلوگرم در ژانويه تا دسامبر 2007 به‌طور متوسط به 6/161 سنت در هر كيلو درسال 2008 رسيد. روند نرخ رشد فصلي (سه ماهه) انواع گوشت (گاو- گوسفند و مرغ) نسبت به مدت مشابه سال قبل به ترتيب 8 ، 15 و 7 درصد افزايش داشته است. بدين ترتيب قيمت انواع گوشت طي يك ماهه منتهي به مي 2008 از 2/1 تا 12 درصد افزايش روبه‌رو بوده است.

قيمت شكر در سطح جهاني طي يك‌ماهه اخير منتهي به مي 2008، از 29 سنت در هركيلوگرم در ماه مارس با كاهش 4 درصدي به 7/27 سنت در هر كيلو در ماه آوريل و با كاهش مجدد 9/3 درصدي به 61/26 سنت در هر كيلو در يك ماهه اخير رسيد. ميانگين فصلي روند قيمت‌ها بيانگر 21 درصد رشد قيمت جهاني شكر نسبت به سال قبل بوده است.به طور كلي قيمت شكر در ماه اخير هم در سطح جهاني و هم در سطح اتحاديه اروپا از كاهش(1 تا 9/3 درصدي) برخوردار بوده است.

قيمت انواع كودهاي شيميايي به‌طور ميانگين در يكساله اخير با 147 درصد رشد مواجه بوده، به‌طوري‌كه قيمت كودهاي كلريد پتاسيم با 277 درصد رشد به طور متوسط از 200 دلار در تن در سال 2007 به 8/419 دلار در هر تن در ژانويه تا مي2008 رسيد. بالاترين نرخ رشد قيمت در ميان انواع مختلف كود‌هاي شيميايي در يك ساله اخير مربوط به كودهاي فسفاته است. در خصوص نوسانات ماهانه قيمت اين كالا قيمت انواع كود به استثناي كودهاي فسفات دي آمونيوم و فسفاته طي يك ماهه اخير منتهي به ماه مي بين 7/0 تا 23 درصد افزايش داشته است. لازم به ذكر است در اين يك ماهه اخير قيمت كودهاي فسفاته تغييري نداشته و قيمت كودهاي فسفات دي آمونيوم نيز با كاهش1/0 درصدي از 1201 دلار به ازاي هرتن در ماه قبل با 1199 دلار در تن در ماه مي مواجه گرديد.

طي يك سال گذشته قيمت در كليه اقلام مربوط به گروه فلزات و مواد معدني به استثناي نيكل و روي با افزايش روبه‌رو بوده است.قيمت در ميان مهمترين اقلام اين گروه شامل آلومينيوم، مس و آهن به ترتيب با 8/6، 7/13 و 66 درصد افزايش در سال جاري نسبت به ژانويه تا دسامبر 2007 مواجه بود. قيمت هر تن آهن به طور متوسط از 85 سنت در سال 2007 به 6/140 سنت در ژانويه تا مي 2008 رسيد. نوسانات فصلي قيمت نسبت به سال گذشته 66 درصد بوده و قيمت آهن از ماه مارس تا انتهاي مي نوساني نداشته و در سطح 6/140 سنت ثابت باقي مانده است. قيمت آلومنيوم نيز در يك‌ماه اخير با كاهش رشد 9/1 درصدي از 2959 دلار در هر تن در ماه آوريل به 2903 دلار در هر تن رسيد و نسبت به فصل مشابه در سال قبل، با 09/2 درصد كاهش قيمت مواجه شد. قيمت مس نيز در يك ماهه منتهي به مي 2008 از 8685 دلار به 8383 دلار در هر تن كاهش يافت. به طور كلي در يك ماهه اخير (منتهي به مي 2008) قيمت برخي از اقلام گروه فلزات و مواد معدني شامل آلومينيوم، مس، طلا، سرب، نيكل، نقره و روي با كاهش (9/1 تا 21 درصدي) روبه‌رو بوده و در ميان اين اقلام، قيمت آهن ثابت بوده و قيمت قلع و شاخص قيمت محصولات فلزي در ژاپن با افزايش همراه بوده است.
در مي 2008 و شاخص قيمت انرژي از 6/376 در ماه آوريل به 421 درصد در ماه مي 2008 رسيد.

مقايسه 195 كشور جهان در وضعيت نظام وظيفه

کشورهای جهان از لحاظ وضعیت نظام وظیفه به 7 گروه تقسیم می شوند که متاسفانه ایران به همراه کشورهایی چون بورکینافاسو! در آخرین و بدترین گروه قرار دارد:1- كشورهايي كه سربازي اجباري را حذف کرده اند.(۱۰۶کشور، ۵۳%)2- کشورهایی که سربازی اجباری یک سال و یا کمتر دارند. (25كشور، 1۳%)3- کشورهایی که صرفا در امور مدنی یا به صورت نظامی غیر مسلح سربازي دارند.(7 كشور، 4%)4- کشورهای که سربازی انتخابی دارند.(11 كشور، 6%)5- کشورهایی که مدت سربازی را به 18 ماه کاهش داده‌اند. (9 كشور، 5%)6- اسامی کشورهایی که از ترکیب نیروهای داوطلب و اجباری استفاده می کنند. (1۱ کشور،۶% )7- کشورهایی که سربازی اجباری بیش از 18ماه، غیر انتخابی و همراه با به کار گیری در امور عملیاتی نظامی دارند. (۲۶كشور، ۱۳%)اسامي اين كشورها به تفكيك عبارتند از:الف- اسامی کشورهایی که سربازی اجباری ندارند و يا حذف كرده‌اند:1. آرژانتین (در 1999 حذف شد) 2. آفریقای جنوبی (از 1994 حذف شد.) 3. آنتیگوآ و باربودا 4. آندورا 5. اتیوپی(سربازی اجباری صرفا در شرایط اضطراری مجاز است.) 6. اردن (از سال 1994 تاکنون در حال تعلیق است.) 7. اروگوئه (در زمان صلح اختياري است و در زمان جنگ دولت در صورت نياز مي‌تواند اجباري سازد.) 8. افغانستان (در 2005 حذف شد) 9. استرالیا (در 1972 لغو شد.) 10. اسلواکی (از 2006 حذف شد) 11. اسلوونی (از 2003 حذف شد) 12. امارات متحده عربی 13. انگلستان (از 1963 حذف شد.) 14. ایتالیا (در 2005 حذف شد) 15. ایسلند 16. باربادوس 17. باهاما 18. بحرین 19. برمه 20. برونئی دارالسلام 21. بلژیک (به حالت تعلیق در آمده است.) 22. بلغارستان (نيروي دريايي و هوايي كاملا حرفه‌اي شده اند و نيروي زميني نيز در سال 2008 حرفه‌اي شده و سربازي اجباري ملغي مي‌گردد. مدت سربازي اكنون 9 ماه است. البته برای دانش آموختگان دانشگاه 6ماه است.) 23. بلیز (در صورت به حد نصاب نرسیدن داوطلبین اجباری می شود اما تا کنون اجباری نشده است.) 24. بنگلادش(سربازی اجباری صرفا در شرایط اضطراری مجاز است ولی تاکنون اجرا نشده است.) 25. بوتان 26. بوتساوانا 27. بوسنی و هرزگوین (از اول ژانویه 2006 حذف شد.) 28. بولیوی (در صورت به حد نصاب نرسیدن داوطلبین اجباری می شود.) 29. پاکستان 30. پالائو 31. پاناما 32. پرتقال (از 2004 حذف شد) 33. پرو 34. تانزانیا 35. ترینیاد و توباگو 36. تونگو 37. تووالو 38. تیمور شرقی 39. جامائیکا (سربازی اجباری تنها با اجازه والدین ممکن است.) 40. جزایر سلیمان 41. جزایر مارشال 42. جمهوری ایرلند(دوره سربازی اجباری حذف شده ولی دوره ذخیره هنوز ملغی نشده است.) 43. جمهوری کنگو 44. جيبوتي 45. چک (لغو آن از 2004 آغاز و در 2007 کاملا لغوشد.) 46. دومينيكا (عضو كشورهاي مشترك المنافع) 47. دومينيكن (جمهوري) 48. روآندا 49. رومانی (از 2006 حذف شد.) 50. زامبيا 51. ژاپن 52. ساموآ 53. سن مورینو 54. سوآزیلند 55. سیچیل 56. سیرالئون 57. سریلانکا 58. سرینام 59. سنت کیتس و نویس 60. شیلی (هرچند قانون سربازی اجباری ملغی نشده ولی اکنون تمام نیروها به صورت داوطلبانه و نه اجباری به خدمت گرفته می شوند.) 61. عراق 62. عربستان سعودی 63. عمان 64. غنا 65. فدراتیو میکرونزی 66. فرانسه (از 1996 حذف شد.) 67. فیجی 68. قطر 69. کاستاریکا (از 1948 حذف شده است.) 70. کامرون 71. کانادا (تاکنون در زمان صلح سربازی اجباری نداشته است.) 72. کریباتی 73. کنیا 74. گامبیا 75. گرنادا 76. گینه پاپائو 77. لسوتو 78. لبنان 79. لتونی (از 2007 حذف شد.) 80. لوکزامبورگ (از 1967 حذف شده است) 81. لیبریا 82. لیختنشتاین 83. مالاوی 84. مالت 85. مالدیو 86. مالزی 87. مجارستان(در 2004 حذف شد) 88. مراکش (از 2006 حذف شد.) 89. مقدونیه (از 2006 حذف شد) 90. موریس 91. موناکو 92. مونتنگرو (از 2006 حذف شد) 93. نائورو 94. نامیبیا 95. نپال 96. نیجریه 97. نیکاراگوئه 98. نیوزیلند (از 1972 حذف شد.) 99. واتیکان 100. هائیتی 101. هلند (به طور رسمي سربازی اجباری را لغو نکرده ولی از سال 1996 به بعد از سرباز استفاده نکرده و ارتش کاملا حرفه ای دارد.) 102. هلند آنتلیس 103. هند (هیچ گاه سربازی اجباری نداشته حتی در زمان استعمار انگلیس) 104. هندوراس 105. هنگ کنگ 106. یمن (از 2001 حذف شد)كشورهاي افغانستان، عراق، عربستان، عمان، قطر، امارات متحده، پاكستان و بحرين از جمله همسايگان ايران هستند كه سربازي اجباري را لغو كرده اند.ضمنا بر خلاف برخی ادعاها حذف سربازی به کشورهای خاصی اختصاص ندارد. شما می توانید نام کشورهای پیشرفته، در حال توسعه، عقب افتاده، اسلامی، فقیر، غنی و... را در میان این ۱۰۰کشور ببینید.ب- اسامی کشورهایی که سربازی اجباری یک سال و یا کمتر دارند:1-اتريش (از ابتداي 2007 از 8ماه به 6ماه كاهش يافت) 2-برزیل (بسته به محل خدمت 12-9ماه) 3-بوليوي (12ماه) 4-دانمارک (بسته به محل خدمت 12-4 ماه وصرفا در امور مدنی یا به صورت نظامی غیر مسلح) 5-اکوادور (12ماه، سربازي انتخابي است.) 6-السالوادور (12ماه، سربازي انتخابي است.) 7-استونی (بسته به محل خدمت 11-8 ماه وصرفا در امور مدنی و یا به صورت نظامی غیر مسلح در سال 2010 نيز سربازي اجباري لغو مي‌شود) 8-صربستان (بسته به محل خدمت 9-6 ماه، از 2010 حذف خواهد شد.) 9-كرواسي (اکنون 6ماه است و از 2010 حذف خواهد شد.) 10-آلمان (9ماه وصرفا در امور مدنی و یا به صورت نظامی غیر مسلح) 11-یونان (بسته به محل خدمت 12 و 15 ماه و در آينده به 6ماه كاهش مي‌يابد.) 12- ازبکستان (12ماه) 13-لیتوانی (12ماه وصرفا در امور مدنی و یا به صورت نظامی غیر مسلح) 14-مکزیک (12ماه، سربازي انتخابي، نيروهاي هوايي و دريايي كاملا حرفه‌اي شده‌اند.) 15-مولداوی (12ماه) 16-مغولستان (12ماه) 17-نروژ (12ماه وصرفا در امور مدنی و یا به صورت نظامی غیر مسلح) 18-پارائوگه (بسته به محل خدمت 24-12ماه، استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.) 19-روسیه (ترکیب اجباری و داوطلبانه به کار گرفته شده است. از ابتداي سال 2008، 12ماه خواهد شد و از همين سال براي متاهلان داراي فرزند، معلمان و پزشكان روستايي حذف خواهد شد.) 20-سوييس (260 روز) 21-گوآتمالا (بسته به نوع و محل خدمت 24-12 ماه) 22-لهستان (بسته به محل خدمت 12-9ماه وصرفا در امور مدنی و یا به صورت نظامی غیر مسلح، در سال 2010 سربازي اجباري لغو مي شود.) 23-تایوان (اکنون 16 ماه است و در سال 2008، 12ماه می شود. امكان انتخاب براي مشمولان وجود دارد.) 24-تركيه (12 ماه براي امور نظامي و 15 ماه براي امور مدني) 25-تونس (12ماه)پ- اسامی کشورهایی که از سربازان صرفا در امور مدنی یا به صورت نظامی غیر مسلح استفاده می‌شود:1-آنگولا (24ماه) 2-الجزایر (18ماه: 6ماه آموزش و 12 ماه فعاليت مدني، ضمنا به زودی شرط انجام خدمت سربازي از شرايط استخدام كارمندي در الجزایر حذف میشود.) 3-بلاروس (18ماه و برای فارغ التحصیلان دانشگاهی 12ماه) 4-قبرس 5-اسپانیا 6-سوئد (17-7 ماه، امكان انتخاب ميان فعاليت نظامي يا غير نظامي وجود دارد.) 7-فنلاند (خدمت در امور نظامي مسلحانه 6ماه، نظامي غير مسلحانه 11 ماه و غير نظامي 13 ماه)هفت کشور دیگر نیز از سربازان به صورت نظامی غیر مسلح استفاده می کنند که در بخش قبلی ذکر شد.ت- اسامی کشورهای که سربازی انتخابی(سرباز می تواند محل و نوع خدمت را انتخاب نماید) دارند:1-بنین(از ترکیب سربازان داوطلبانه و اجباری استفاده می شود.) 2-جمهوری آفریقای مرکزی(استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.) 3-ایالات متحده آمریکا 4-چاد 5-چین 6-اندونزی(استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.) 7-نیجر 8-گینه بیسائو 9-سنگال(استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.) 10- كيپ ورد 11-توگو(استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.)ث- اسامی کشورهایی که مدت سربازی را به 18 ماه کاهش داده‌اند:1-آذربايجان (براي فارغ التحصيلان دانشگاهي 12 ماه و سايرين 18ماه) 2-اوکراین (بسته به نوع خدمت 18-24ماه، در 2 يا 3 سال آينده ارتش كاملا حرفه‌اي شده و سربازي اجباري ملغي مي‌گردد.) 3-اریتره (16ماه) 4-کامبوج (18ماه)5-کلمبیا (18ماه، استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.) 6-گرجستان (18ماه، استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.) 7-لائوس (18ماه) 8-ماداگاسکار (18ماه) 9-ساحل عاج (18ماه، استفاده از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری.)ج-اسامی کشورهایی که از ترکیب نیروهای داوطلب و اجباری استفاده می کنند. (عمدتا این روش مقدمه ای است برای رسیدن به ارتش حرفه ای و حذف سربازی اجباری):1- برمودا(بخش عمده ای از نیروهای ارتش، حرفه ای بوده و تنها بخش اندکی به صورت اجباری تامین می گردد.) 2-ونزوئلا 3-گابون4 – کره جنوبی5-سنگاپور 6-کویت 7-مالی 8-فیلیپین 9-اوگاندا10 -بروندی 11-موریتانی(نیروی هوایی و دریایی کاملا حرفه ای شده اند و از سرباز اجباری تنها در نیروی زمینی استفاده می شود.)چ- اسامی کشورهایی که سربازی اجباری بیش از 18ماه، غیر انتخابی و همراه با به کار گیری در امور عملیاتی و مسلحانه نظامی دارند:1-ایران 2-آلبانی 3-مصر 4-گینه 5-اسراییل 6-قزاقستان 7-کره شمالی 8- بورکینافاسو 9-سوریه 10-ارمنستان 11-سومالی 12-تاجیکستان 13- سودان 14-تایلند 15-ترکمنستان 16-ویتنام 17-جمهوری دموکراتیک کنگو 18- موزامبیک 19- زیمباوه 20-کوبا 21-لیبی 22-قرقیزستان 23-سنت وينسنت و گرنادين 2۴-سائوتام و پرینسیپ ۲۵- گینه استوایی ۲۶- سنت لوسياخدایی؛ یه کشور درست و حسابی بین این گروهی که ایران بینشونه، پیدا می کنید!متاسفانه نام کشور ایران در زمره آخرین گروه قرار دارد که نشان می دهد علی رغم برخی بهبودها در مقایسه با دیگر کشورها کمترین میزان بهینه سازی و اصلاح را در مورد نظام وظیفه انجام داده ایم.منبع:وبلاگ سربازي